متن مقاله
تنظیمگری و تفکیک قوا؛ چالشی قابل حل در نظام حکمرانی
ظهور و سپس گسترش کمی و کیفی نهادهای تنظیمگر با ساختار سهگانه برآمده از نظریه تفکیک قوای کلاسیک همخوانی نداشته و ازین رو نمیتوان به آسانی نسبت نهادهای مذکور را با قوای سهگانه مشخص و جایگاه آنها را مطابق با این نظریه توجیه کرد. چالش تفکیک قوا و تنظیمگری در کشورما با اعمال نقش شورای محترم نگهبان در بررسی انطباق قوانین تاسیس نهادهای تنظیمگر با قانون اساسی به کرات بروز یافته است، یعنی جایی که تعیین و شناسایی قانونی صلاحیتهای سه گانهی نهادهای مذکور توسط این شورا، مغایر با اصول 60 تا 63، 85 و 138 قانون اساسی تشخیص داده میشود. این چالش اگرچه در مواردی مانند شورای رقابت با توسل به صلاحیت مجمع تشخیص در تشخیص مصلحت بودن طرحها و لوایح به صورت موردی و موقتی پاسخ داده شده است اما مانعی بزرگ بر سر تاسیس نهادهای تنظیمگر و شکلدهی هرچه بهتر نظام تنظیمگری کشور به شمار میرود. علاوه بر این، برخی باورمندان متعصب به این نظریه، فضای حکمرانی و سیاسی کشور را با استناد به مغایرت مذکور برای رشد و توسعه رویکرد تنظیمگری در کشور تیره ساخته و از ضرورت پایبندی به ابعاد کلاسیک این نظریه سخن میگویند.
نظریه تفکیک قوا که عمدتا به دنبال اندیشه ورزیهای جان لاک و منتسکیو و با هدف مهار قدرت توسط قدرت پدید آمد پس از انقلابهای آمریکا و انقلاب فرانسه به نظامهای سیاسی مدرن وارد شده و امروزه در اکثر نظامهای سیاسی جهان ردپایی از خود به جای گذاشته است. اگرچه هریک از کشورها با توجه به فهم و برداشت خود از این نظریه و متناسب با نظام سیاسی خود انواع مختلفی از تفکیک قوا شامل تفکیک قوای مطلق، نسبی و مختلط را برگزیدند اما آمریکاییها نخستین افرادی بودند که با وجود انتقادات جدی و فراوان این نظریه را به نظام سیاسی خود وارد کرده و با گذر زمان تحولات گستردهای نیز در آن پدیدآوردند.
چالش اصلی دولت مدرن با تفکیک قوای کلاسیک عدم پذیرش و گنجایش نهادهای جدید دخیل در سیاست مدرن از جمله نهادهای تنظیمگر میباشد. در تفکیک قوای کلاسیک تفکری کاملا ساختارگرایانه حاکم بوده و بر اساس آن نخست باید تفکیکی میان امور تقنینی، اجرایی و قضایی صورت گیرد. سپس حکومت به سه شعبه مجزا تقسیم شده و هریک به تنهایی به یکی از امور تفکیکی بپردازد. با این حال پس از آنکه مشخص شد که نقش هریک از قوا به یک کارکرد محصور نیست افرادی از جمله خود منتسکیو به عنوان پایه گذار این نظریه به تعدیل آن از طریق تلفیق آن با نظریه نظارت و تعادل[1] پرداختند، با این توضیح که برای هریک از قوا در کنار کارکرد اصلی، کارکرد فرعی نیز به جهت نظارت و تعادل شناسایی کردند که از جملهی آنها میتوان به کارکرد قضایی و نظارتی قوه مقننه اشاره نمود. با این حال در عرصه عمل مشاهده شد که به تدریح بر اهمیت کارکرد فرعی و جانبی قوا افزوده میشود به گونهای که حتی برخی قوا در مقایسه با کارکرد اصلی بیشتر به کارکرد جانبی خود تمایل دارند. بر همین اساس به تدریج دیدگاههای کارکردگرایانه در تفکیک قوا پدید آمد که بر اساس آن ماهیت یک عمل بر اساس سازمان یا نهاد مجری آن تعیین نمیشود بلکه ماهیت خود عمل مورد بررسی قرار میگیرد. برای مثال قوه مجریه در مواردی به اقداماتی تقنینی نیز میپردازد و صرف انجام این عمل توسط قوه مجریه ماهیت تقنینی این اعمال را تغییر نخواهد داد. در این رویکرد الزامی بر تقنینی بودن همهی اعمال قوه مقننه وجود ندارد و بنابراین این موضوع مورد پذیرش قرار میگیرد که ممکن است بخشی از کارکرد یک قوه توسط قوهای دیگر یا نهادی داخل یا خارج از حکومت صورت گیرد که با واقعیتهای موجود در نظامهای سیاسی امروز نیز انطباق بیشتری دارد.
بر اساس آنچه در دو رویکرد سنتی و مدرن تفکیک قوا مورد اشاره قرار گرفت به چالش تفکیک قوا و نهادهای تنظیمگر پاسخهای متفاوتی داده میشود از جمله در رویکرد ساختارگرایانه افزودن قوهی چهارم[2] تحت عنوان قوه تنظیمگر[3] به عنوان یک راهحل مطرح میشود این در حالی است که افزودن یا کاستن به تعداد قوا علاوه بر اینکه نمیتواند پاسخ دقیقی به بحث اختلاط و ترکیب وظایف کارکردها باشد، مشکلاتی نظیر اصلاحات قانون اساسی، نسبت قوه تنظیمی با قوای سه گانه دیگر و نیز چگونگی مشروعیت بخشی در انتخاب اعضا این قوه را نیز به همراه خواهد داشت. اما در پاسخ دیگر بر اساس رویکرد کارکردگرایانه، تسری کارکردها به قوای سه گانه محدود نبوده و نهادهایی مانند نهادهای تنظیمگر که با توجه به نیاز جوامع مدرن، مستقل از سه قوه پدید میآید را نیز در برگرفته و به این ترتیب وجود آنها را توجیه میسازد.
در بررسی پاسخ به چالش تفکیک قوا و تنظیمگری در نظام حقوقی ایالت متحده نخست باید به این نکته توجه کرد که اگرچه نظام سیاسی این کشور به عنوان یک نظام ریاستی دارای تفکیک قوای مطلق شناخته میشود اما آمریکاییها بیش از آنکه به تفکیک قوا اعتقاد داشته باشند -که البته قویا هم دارند- به نظریه تعادل و توازن اعتقاد داشته و بر همین اساس نوعی متفاوت از تفکیک قوای مطلق را با حق نظارت قوا بر یکدیگر از جمله حق وتوی رییس جمهور بر کارکرد تقنینی کنگره به اجرا گذاشته اند. به علاوه آنها نیز به تدریج به رویکرد کارکردگرایانه متمایل شده و انعطاف خود را افزایش داده اند، از جمله در دعواي Mistretta vs U.S دیوان عالی ایالات متحده آمریکا بیان میکند که کنگره میتواند صلاحیت تقنینیاش را براساس اصل ضرورت و مناسبت واگذار نماید و استدلال قاضی این است که در جامعه پیچیده کنونی ما، کنگره به تنهایی نمیتواند تمامی کارها و وظایف موجود در جامعه را بدون تفویض انجام دهد، هرچند این تفویض باید مبتنی بر اصولی باشد.
به طور کلی در ایالات متحده چالش تفکیک قوا و نهادهای تنظیمگر مسئلهی پیچیدهای نبوده و با تفسیر قانون اساسی و وضع قوانین جدید راه حل مشخصی هم برای آن در نظر گرفته شده است. در پاسخ آمریکایی به چالش مذکور هر یک از کارکردهای سهگانه مقررهگذاری، قضاوت و اجرا به نهادهای تنظیمگر اعطا میشود اما هریک از قوا موظف به کنترل و نظارت بر صلاحیت این نهادها بوده و به این ترتیب نهادهای تنظیمگر نیز در هر یک از کارکردهای سه گانه در برابر قوا پاسخگویی خواهند داشت. وظایف و نحوهی ارتباط هریک از قوای سه گانه آمریکا با نهادهای تنظیمگر، به ترتیب زیر ساماندهی شده است[4]:
بی تردید مهمترین نکته در خصوص ارتباط تنظیمگران با سه قوه در ایالت متحده جایابی نهادهای تنظیمگر در قوه مجریه میباشد به گونهای که نهادهای مذکور با نام سازمانهای مستقل تنظیمگری[5] به عنوان بخشی از قوهی مجریه تعریف میشوند و رئیس جمهور ایالت متحده روسای سازمانهای مذکور را با موافقت سنا انتخاب کرده اما طبق مجموعه قوانین تنظیم گری فدرال[6] در عزل آنها به دلیل حفظ استقلال نهادهای تنظیمگر محدود به دلایل مصرح قانونی از جمله قصور در انجام وظایف و احراز تخلف آنها خواهد بود. در ادامهی تلاش برای مشروعیت بخشی به نهادهای تنظیمگر تصویب قوانین تاسیس نهادهای تنظیمگر به کنگره این کشور واگذار شده است. در این قوانین علاوه بر تاسیس، حدود وظایف و صلاحیت نهادهای تنظیمگر نیز تعریف میشود. هم چنین کلیه مقررات مصوب نهادهای تنظیمگر پیش از لازم الاجرا شدن به کنگره فرستاده شده و ممکن است در بازه زمانی مشخص توسط کنگره بررسی و لغو شوند، ازین صلاحیت قوه مقننه با عنوان بازبینی کنگره[7] یاد میشود. علاوه بر این کنگره قادر خواهد بود به طور پسینی و پیوسته نیز مقررات را مورد بررسی قرار داده و موارد نقض را اصلاح نماید. مهمترین نقش در حل چالش مورد بحث را قوه قضائیه ایالات متحده با اجرای پروژهی نظارت و تعادل ایفا خواهد کرد. به موجب قانون بازسازی و ترمیم تفکیک قوا[8] نهادهای تنظیمگر به عنوان اینکه بخشی از قوه مجریه به شمار میآیند تحت نظارت قضایی محاکم قرار گرفته و به این ترتیب صلاحیت بازبینی قضایی[9] در خصوص کارکرد مقررهگذاری و کارکردقضایی به سیستم قضایی اعطا میشود. به عبارت دقیقتر سیستم قضایی هم مرجع تجدید نظر نسبت به آرای صادره از عملکرد قضایی نهادهای تنظیمگر تعریف می شود و هم صالح خواهد بود تا به دعاوی که با هدف به چالش کشیدن مقررات نهادهای تنظیمگر اقامه میشود رسیدگی کند.
با توجه به آنچه به عنوان تلاش سایر نظامهای حکمرانی از جمله آمریکا در حل چالش تفکیک قوا و تنظیمگری شناخته میشود در نظام حقوقی کشورمان نیاز به پاسخی جامع و مشخص وجود دارد تا مبنایی برای تاسیس انواع نهادهای تنظیمگر و تعیین نسبت آنها با قوای سهگانه قرار گیرد. اگرچه راه حلهای موجود از موارد دشوار و زمانبری همچون اصلاح قانون اساسی تا راه حلهای سادهتری همچون ارائهی تفسیر از قانون اساسی توسط شورای نگبهان مطابق با اصل 98 ممکن به نظر میرسند اما پیچیدگیها و چند بعدی بودن مسائل لزوم تمسک به دستهای از اقدامات حقوقی و سیاسی را ایجاب میکند. به نظر نگارنده در گام نخست فاصله گرفتن از رویکردهای کلاسیک تفکیک قوا و توجه به ضرورتهای تنظیمگری در دولت مدرن و سپس استفاده از ظرفیتهای اجزای نظام حکمرانی کشورمان می تواند ما را در رسیدن به راه حلی جامع و دقیق یاری کند که از جمله های آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1-ظرفیت تفسیری شورای نگهبان از قانون اساسی
2-ظرفیت تقنینی مجلس شورای اسلامی با تصویب قانون جامع تنظیمگری
3-ظرفیت مجمع تشخیص در حل معضلات نظام با تصویب اساسنامه دائمی نهادهای تنظیمگر
پاورقی
[1] Check and balance
[2] The forth branch of government
[3] Regulatory branch
[4] رابطهی اجزای نظام حکمرانی ایالات متحده از جمله قوای سهگانه با نهادهای تنظیمگر این کشور در گزارش "نظام تنظیمگری ایالات متحده"، منتشر شده توسط اندیشکده حکمرانی شریف به تفصیل مورد بررسی قرارگرفته است.
[5] Regulatory independent agency
[6] Code of federal regulation
[7] Congressional review
[8] Separation of Powers Restoration Act 2016
[9] Judicial review