اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, دیدگاه تخصصی, محصولات, مطالعات موردی سیاستهای تغییر رفتار
تلاش حکومتها درزمینه تغییر رفتار و استفاده از ابزارهای ناخودآگاه و نامحسوس، همواره مناقشهبرانگیز بوده است. لذا جلب پذیرش و حمایت عمومی در مداخلات دولتی تغییر رفتار اهمیت خاصی دارد و به همین خاطر، در تحلیل سیاست، باید به آن توجه نمود. مقبولیت سیاستهای تغییر رفتار، بهطورکلی تابع معیارهایی چون هزینهها، منافع (و توزیع منافع) و شمار افرادی است که تحت تأثیر قرار میگیرند؛ اما بهطور خاص، میتوان گفت سه پرسش مهم برای درک نوع و میزان مناقشهها[۱] در خصوص سیاستهای تغییر رفتار عبارتاند از[۲]:
- این سیاستها بر چه گروههایی تأثیر بیشتری میگذارند؟ مثلاً اثرگذاری بر کودکان، بیماران روانی و معتادان، بهاینعلت که شاید نتوانند تصمیمات مناسبی برای مصلحت خود بگیرند، پذیرش بیشتری خواهد داشت (البته برخی نظر مقابل این را دارند). همچنین تغییر رفتار افراد از طریق اثرگذاری بر مؤسسات و نهادهای مرتبط با آنها، نسبت به تغییر رفتار از طریق اثرگذاری مستقیم بر رفتار شهروندان، پذیرش بیشتری به همراه دارد.
- چه نوع رفتاری موردنظر ماست؟ در میان سه حوزه گسترده سیاستگذاری تغییر رفتار (اجتماعات امنتر، جامعه خوب، زندگیهای سالم و کامیاب- به شکل بالا نگاه کنید)، میزان پذیرش اجتماعی برای دخالت دولت متفاوت است و میتوان بهطورکلی گفت از حوزه اول تا حوزه سوم بهترتیب کمتر میشود. مردم حوزههای دوم و مخصوصاً سوم را اموری شخصی تلقی میکنند که ورود دولت به آنها، بهمنزله سلب مسئولیت و اختیار و آزادی آنان است. در خصوص حوزه اول نیز، نفس «زیان به دیگران» میتواند انواع مختلفی داشته باشد: زیان قابلشناسایی و مشخص به «افراد دیگر»، زیان به «عموم جامعه» و زیان به «آیندگان» که میزان حمایت و پشتیبانی مردم از دخالت و نقشآفرینی دولتها در این سه عرصه بهترتیب کاهش مییابد. همچنین میزان منفعت و زیان در میزان پذیرش دخالت دولتها اثرگذار است؛ مثلاً مقابله دولتها با خشونت و جنایت، مقبولیت بیشتری نسبت به مقابله با ریختن زباله در خیابانها دارد. همچنین اگر ارائه توضیحات به عموم در خصوص مداخلات، به همراه شواهد علمی و منطقی انجام پذیرد، مقبولیت بیشتری خواهد یافت. همینطور در شرایطی که مردم از عدم تخصص یا اراده کم خود برای تغییر رفتار، آگاهی و به آن اذعان دارند و بهدنبال حمایت بیرونی برای تغییر رفتار خود هستند، پذیرش بیشتری نسبت به مداخلات حاکمیت وجود دارد.
- مداخلات تغییر رفتار، چگونه و با چه روشی صورت میپذیرد؟ هرچه شهروندان احساس کنند تأثیرگذاری دولتها بدون توجه به اراده و آگاهی آنها صورت میگیرد، حس نارضایتی، عدم آزادی و فریفتهشدن در آنها تقویت خواهد شد. همچنین آشنایی و اُنس قبلی مردم و سهولت در فهم روشها و ابزارهای بهکارگیری شده برای تغییر رفتار، باعث افزایش مقبولیت آنها میشود؛ مثلاً استفاده از ابزارها و فنون مبتنی بر ناخودآگاه مخاطبان، میتواند مناقشات فراوانی را در پی داشته باشد. اما استفاده از مشاوران و روانشناسان متخصص، برای راهنمایی افراد حتی در موضوعات شخصی، معمولاً قابلقبول است.
مقبولیت عمومی سیاستها[۳]
شکل زیر، حاصل مطالعات جامعه انگلستان در مورد میزان مقبولیت مداخلات دولت در زمینههای مختلف است:
به نظر شما چرا مثلاً مداخلات مربوط به مواد مخدر (drug use)، قابلقبولتر از مداخلات مربوط به کمربند ایمنی (seat belts) است؟ سایر موارد را زیر تحلیل کنید.به نظر شما چرا شکل ناحیهها حالت کمانی پیدا کرده است؟
همانطور که در یادداشت قبلی نیز بیان شد، ایجاد تغییرات تدریجی، همراه با ارتباطات مناسب با ذینفعان در حین اجرا و رفع موانع و اشکالات سیاست، میتواند به افزایش پذیرش اجتماعی سیاستها بیانجامد. در بسیاری از مواقع، درک جامعه از فواید مداخله حکومت، با مشاهده آن در عمل، افزایش مییابد. در این زمینه به نمونه زیر توجه فرمایید.
مداخله تحریم سیگار در اماکن عمومی[۴]
همزمانی اجرای یک سیاست و تلاش برای پذیرش اجتماعی آن، از عوامل موفقیت یک سیاست میتواند باشد. در اینصورت سیاستهای مداخله میتواند بهاصطلاح، «بر موج تغییرات سوار شده» و سرعت تغییرات را بالا ببرد. قانون اخیر منع استعمال دخانیات در مکانهای عمومی کشور انگلستان، مثال خوبی در این زمینه است. نگرشها به موضوع سیگار کشیدن بعد از سال ۱۹۶۲ که زمزمههایی در خصوص ارتباط سیگار کشیدن و ابتلا به سرطان در بین عموم مردم رایج شد، تغییر کرد و از آن به بعد، اقبال عمومی به مصرف سیگار، حداقل در مجامع عمومی رو به کاهش گذاشت. بعضی سازمانهای خصوصی مثل رستورانها و ایرلاینها مصرف سیگار در محیط خود را ممنوع کردند، بدون اینکه بخشنامهای از بالا به آنها دیکته شود. تا اینجا هیچ مداخله سیاسی رسمی صورت نگرفته بود. اما نقطه عطف این تغییر نگرش، بعد از تلاش سازمانهای رسمی و معتبر درزمینه ارائه شواهد علمی برای ایجاد ممنوعیت استعمال دخانیات، به وجود آمد. همچنین مطالعات تطبیقی در این مورد بین کشورهای دیگر نشان از موفقیتآمیز بودن سیاستهای مداخله داشت.
سیاست دولت در این مداخله دو وجه داشت؛ یکی توجه به تغییر نگرش عمومی به این موضوع (بهطوریکه شواهد نشان میداد تعداد موافقان اجرای سیاست بیشتر از مخالفان آن بود) و دیگری تلاش برای افزایش سرعت این تغییر نگرش (با ترویج بحثهای اجتماعی در خصوص آسیبهای استعمال دخانیات).
شواهد میدانی نشان میداد که پذیرش اجتماعی برای این مداخله تا قبل از سال ۲۰۰۱ وجود نداشت و هر سیاستی قطعاً به شکست منجر میشد. اما از آن سال به بعد و خصوصاً بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ و بعد از گفتمانسازی دراینباره، بهطور شگفتآوری موافقان و همراهان سیاست بیشتر شدند. نمودار زیر که مربوط به آمارهای ملی انگلستان است، تغییر در نگرش عمومی نسبت به استعمال دخانیات در مراکز عمومی را نشان میدهد. مشاهده میکنید که بعد از سال ۲۰۰۳ و همزمانی تغییرات خودجوش مردمی با گفتمانسازی مراکز رسمی (انتشار گزارش آسیبهای سوءمصرف سیگار و…)، نسبت موافقین به مخالفین اجرای سیاست افزایش مییابد.
آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربهها را در قسمت دیدگاه با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.
[۱] Controversy
[۲] برداشتهشده از سند زیر:
Dolan, P., Hallsworth, M., Halpern, D., King, D., & Vlaev, I. (2010). MINDSPACE. Influencing behaviour through public policy. Cabinet Office, Institute for Government, pp.64-68.
[۳] منبع:
Knott, D., Muers, S., & Aldridge, S. (2008, January). Achieving Culture Change: A Policy Framework. London. p.34.
[۴] منبع:
Knott, D., Muers, S., & Aldridge, S. (2008, January). Achieving Culture Change: A Policy Framework. London. p.84.