اقتصاد رفتاری, اقتصاد سیاسی, الگوهای حکمرانی و تنظیمگری, برنامههای انجام شده, حوزه های تخصصی, در رسانه, دیدگاه تخصصی, محصولات, یادداشتها
سیاستگذاری مبتنی بر شواهد هیچگاه بهجز در دوران حاضر امکان بروز و اثرگذاری زیادی نداشته است. دسترسی گسترده به آمار و اطلاعات، به وجود آمدن روشهای جدید تحقیق و پژوهش (همچون آزمایشهای میدانی یا سنجههای کنترلشده تصادفی) و افزایش توجه عمومی به اثربخشی سیاستگذاریهای انجامشده به سیاستگذاران این توانایی را داده است تا میزان کارایی و اثربخشی سیاستگذاریهای مختلف را بر اساس هزینه و فایده اجتماعی و همچنین دیگر معیارها تعیین کنند.
پژوهشهای انجامشده در این حوزه همگی نشان میدهند که آن دسته از سیاستگذاریهایی میتوانند به هزینه کرد بهتر و افزایش رفاه طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی منجر شوند که ریشه در شواهد دارند. این یادداشت کوتاه سه اصل سیاستگذاری مبتنی بر شواهد را خاطرنشان میکند که سیاستگذاران در عرصههای مختلف سیاستگذاری میتوانند بهکارگیرند. باید توجه داشت که این اصول بهنوعی نشاندهنده اجماع پژوهشگران و متخصصان حوزههای مختلف است که به بهبود تصمیمها و انتخابهای سیاستی و مدیریت کاراتر و اثربخشتر سیاستگذاریها علاقهمند هستند. در ضمن باید این نکته موردتوجه قرار گیرد که این اصول میتوانند بهعنوان مبنایی برای یک چارچوب مفهومی مشترک میان سیاستگذاران تلقی شود. اگرچه سیاستگذاران با علایق سیاسی متفاوت در مورد اندازه دولت و خدمات ارائهشده دولتی اختلافنظر دارند، اما همگی بر این نظر توافق دارند که خدماتی که از سوی دولت ارائه میشود، باید دارای کارایی و اثربخشی قابلقبولی باشد. درنهایت، یک چارچوب سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، میتواند همکاری میان سیاستگذاران را در عرصههای مهم سیاستگذاری ارتقا بخشد زیرا موفقیت یا شکست یک سیاستگذاری با کارایی و اثربخشی آن تعیین میشود که این مهم را میتوان در سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، بهراحتی و بهروشنی مشاهده کرد.
سیاستگذاری مبتنی بر شواهد چیست و چرا مهم است؟سیاستگذاری مبتنی بر شواهد دو هدف دارد: ابتدا از دانستههای خود از میزان کارایی و اثربخشی یک سیاست که از ارزیابیهای صورت گرفته به دست میآید، استفاده کنیم تا بر اساس آن به یک تصمیم سیاستی برسیم و دوم تلاش کنیم تا دانشمان را نسبت به آن سیاست برای بهبود تصمیمهای سیاستی آینده افزایش دهیم. این رهیافت به سیاستگذاری مستلزم پژوهشهای دقیق، آمار و اطلاعات، تحلیل آنها و ارزیابی نوآوریهای جدیدی است که ممکن است از حوزههای مختلفی از بازاریابی گرفته تا حکایتهای رایج در میان مردم پدیدار شوند تا موانع بهبود سیاستگذاری و غلبه بر لختی موجود مورد شناسایی قرار گیرد.
سیاستگذاری مبتنی بر شواهد میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد: استفاده از یافتههای پژوهشها برای معرفی سیاستهای جدید یا بهبود اثربخشی سیاستگذاریهای موجود، پشتیبانی از جمعآوری اطلاعات و تحلیل آنها برای پژوهش و مدیریت، توسعه سیاستهایی که استفاده از شواهد را موردحمایت قرار میدهد و… . این نوع از سیاستگذاری بیشتر برای برنامههای خدمات اجتماعی استفاده شده است اما طیف وسیعی از برنامههای دولتی میتوانند از این رهیافت بهرهمند شوند.
در دورانی که برای موفقیت یک سیاستگذاری نیازمند همکاری عمیق میان بازیگران مختلف از یکسو و محدودیت بودجهای و مالی دولت از سوی دیگر هستیم، سیاستگذاری مبتنی بر شواهد میتواند نقش پلی را بازی کند که میان دو طیف ذینفع رابطه برقرار میکند. این مسئله میتواند از طریق اهمیت این نوع از سیاستگذاری به شواهد، پژوهشهای جدید و ارزیابی برای تعیین پیامدهای یک سیاستگذاری، منتفعین آن و هزینههای اجتماعی و اقتصادی برای اجرای آن اتفاق افتد. سیاستگذاری مبتنی بر شواهد با بیان روشن اهداف سیاستگذاریها و برنامهها و سپس ارزیابی مستقل پیامد آنها، بر شفافیت و مسئولیتپذیری تأکید میکند. با تأکید بر پیامدها، یک چارچوب مبتنی بر شواهد تمرکز سیاستگذاران را بر میزان اثربخشی مداخلات اجتماعی و کارایی استفاده از منابع جلب کرده و از این طریق شانس اجماع میان سیاستگذاران را بهطور معناداری افزایش میدهد.
سیاستگذاری مبتنی بر شواهد همچنین بر یک چرخه ساخت و انباشت دانش تأکید میکند. با ارزیابی سیاستها و برنامهها و استفاده از آمار و اطلاعات، میتوانیم درس آموختههایی از چگونگی عملکرد برنامهها داشته باشیم، سپس میتوانیم از آن اطلاعات برای بهبود برنامهها یا خاتمه دادن به برنامههای غیر اثربخش و یافتن رهیافتهای جدید استفاده کنیم. از این نقطه به بعد، چرخه یادگیری و بهبود ادامه مییابد. در این راستا، برای بهکارگیری درست سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، باید به برخی از اصول مهم و اولیه آن توجه کنیم.
۱. باید شواهد متقن از میزان اثربخشی سیاستگذاریها به همراه هزینهها و منافع آن وجود داشته باشد.
برای استفاده بهینه از منابع عمومی و ارائه پیامدهای قابلقبول، ضروری است تا مجموعه شواهدی از میزان اثربخشی سیاستگذاریها را از طریق پژوهش و ارزیابی بسازیم. بسیاری از برنامههایی که با منابع دولتی تأمین مالی میشود، از جهت میزان اثربخشی و کارایی مورد ارزیابی دقیق قرار نگرفتهاند. باید توجه داشت که نبود ارزیابیهای دقیق لزوماً به معنای این نیست که برنامههای اجراشده اثربخش نیستند، اما به معنای این است که در مورد این میزان اطلاعی نداریم.
در معرض قرار دادن برنامهها و سیاستگذاریها به ارزیابیهای دقیق، بهترین روشی است که میتوانیم شواهدی برای میزان اثربخشی ایجاد کنیم. برنامههایی که تحت ارزیابی قرار میگیرند، به ما کمک میکنند که اثرات احتمالی توسعه برنامه را بتوانیم تخمین بزنیم. اجزای مهم دیگری برای یک سیاستگذاری مبتنی بر شواهد وجود دارد که مهمترین آن استقلال است. کسانی که مسئول ارزیابی سیاستگذاریها هستند باید نسبت به پیامدهای موفقیت یا شکست یک سیاست یا یک برنامه بیطرف باشند تا بتوان از اعتبار و دقت شواهد جدید اطمینان حاصل کرد. نکته بعدی، توجه به حفظ فضای خصوصی افراد مخصوصاً هنگام ادغام مجموعه اطلاعاتی بزرگ است که با استفاده از آنها میتوان افراد را مورد شناسایی قرار داد. بهعلاوه، نکته بسیار مهم دیگر، ادغام شواهد بهگونهای است که بتواند توسط سیاستگذاران و متخصصان برای انتخاب و اجرای اثربخشترین برنامهها و سیاستها مورداستفاده قرار گیرد.
۲. بر شیوه ارائه برنامهها نظارت شود و با استفاده از ارزیابی میزان اثرگذاری، به اندازهگیری میزان اثربخشی اقدام شود.
درواقع این اصل بر دو جزء استوار است: نظارت بر شیوه ارائه برنامهها و ارزیابی موفقیت آن. هر دوی این گامها، از اهمیت شایانی برخوردار هستند. نظارت بر شیوه ارائه برنامهها این اطمینان را حاصل میکند که برنامهها آنگونه که در ابتدا مورد هدف بودهاند، اجرا شدهاند. این مسئله همچنین برای شناسایی مشکلات یا فرصتهای بهبود برنامهها ضروری است. برای برنامههایی هم که از الگوهای موجود استفاده میکنند، نظارت بر شیوه اجرای برنامهها میتواند اثرات مفید به فایده زیادی داشته باشد. از طرف دیگر، ارزیابی میزان اثرگذاری تلاش میکند که به این سؤال پاسخ دهد که آیا اجرای یک سیاست یا یک برنامه توانسته است تفاوتی در متغیرهای هدف ایجاد کند یا خیر.
۳. نوآوریها و ایدههای جدید موردتوجه واقع شوند و از روشهای تجربی و آزمایشگاهی برای آزمون اثربخشی آنها استفاده شود.
اگرچه هدف اصلی سیاستگذاری مبتنی بر شواهد تمرکز منابع بر رهیافتهایی است که شواهد قوی برای آنها وجود دارد اما به این نکته باید توجه کرد که تنها اهمیت دادن به شواهد موجود میتواند مانع از روشهای خلاقانهای شود که پتانسیل ارائه راهکار برای مسائل ملی یا محلی را دارند. به همین دلیل است که یکی از اجزای بسیار مهم در سیاستگذاری مبتنی بر شواهد توجه به نوآوری است. توجه به نوآوری خصوصاً در حوزههایی از سیاستگذاری معنا و مفهوم بیشتری دارد که شواهد پایهای وجود دارد و پژوهشهایی کمی در آن انجام شده است. درنهایت، آزمون این روشهای جدید و نوآورانه برای افزایش ظرفیت سیاستگذاری مبتنی بر شواهد لازم و ضروری است.
منتشر شده در دنیای اقتصاد در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۹۷.