در تصمیمات حزبی، اقلیت تابع اکثریت هستند

در تصمیمات حزبی، اقلیت تابع اکثریت هستند

اخبار و رويدادها


حوزه سیاستی : مطالعات پارلمان
تاریخ رویداد 15 آذر 1402



متن خبر

حزب مشارکت و سابقه فعالیت سیاسی اصلاح طلبانه

در پی سلسله نشست‌های «پیدا و پنهان نمایندگی سیاسی جمهوری اسلامی»، نشست دوم با حضور دکتر علی‌رضا‌ علوی تبار، توسط گروه مطالعات پارلمان اندیشکده حکمرانی شریف برگزار شد.

تصور می‌کردیم راه رهایی با مبارزه مسلحانه پیوند خورده

در طی این نشست، ایشان ضمن اشاره با سابقه تاریخی حضور خود در عرصه فعالیت سیاسی، شرح فضای مبارزه علیه رژیم شاه در پیش از انقلاب پرداختند:
من سیزده سال داشتم که فعالیت سیاسی را آغاز کردم. و همیشه سعی کردم مسیری را بروم که بهترین بود. فضایی که من در آن سیاسی شدم، فضای بعد از زمانی بود که گروه‌های چریکی در ایران فعالیت داشتند.
یک تصوری در ایران فراگیر شده بود که راه رهایی ایران جنگ مسلحانه‌ است.
از طرفی فضای مبارزاتی با امام پیوند می‌خورد. ما چندان آگاهی نداشتیم که ایشان با جنگ مسلحانه موافق نیست. یک مثلثی در ذهن ترسیم شده بود که سه راس آن شریعتی، مجاهدین خلق و آیت الله خمینی بودند. آقای خمینی از نظر سیاسی، شریعتی از نظر ایدولوژیک و مجاهدین از نظر استراتژی اهمیت داشتند.
مبنای آموزشی نیروی انقلابی، تفاسیر انقلابی از دین بود. به همین علت جزوات گروه فرقان جذابیت زیادی داشت.
من در 16 سالگی دستگیر شدم و خانواده تازه از همان موقع متوجه فعالیت من شد. علاقه بسیار شدیدی به کتب شریعتی داشتم و هر یک را که در دست می‌گرفتم، زمین نمی‌گذاشتم. هیچ کتابی به اندازه کتاب‌های شریعتی برای من جذاب نبود. اسلام شریعتی اسلام سیاسی و اجتماعی بود، نه اسلام فقاهتی، برای همین ممکن بود کسی که کتاب او را می‌خواند ریش‌هایش را بتراشد.

مطمئن شده بودیم رژیم شاه اصلاح پذیر نیست

علوی در ادامه به توصیف انواع فعالیت‌های تشکیلاتی پرداخت و گفت:

تصور ما از تشکیلات، تشکیلات آهنین بود. به لحاظ انسجام سازمانی، پائین ترین حالت محفل است. با مقداری تقسیم کار و هدف گذاری می‌شود انجمن. با پیدا کردن مدیریت و تنظیم خطوط فکری به گروه تبدیل می‌شوند. اگر منسجم شدند و ایدولوژی مدون دقیق پیدا کردند، می‌شوند سازمان. حالا اگر تکیه گاه اجتماعی پیدا کنند و به راهکارهای ارگانیک برسند، به حزب تبدیل می‌شوند. پیش از انقلاب عموم جمع ها در حدود محفل و انجمن و گروه بود. سازمان‌ها کم بودند و حزبی هم به آن صورت وجود نداشت.
سه تلاش هم برای اصلاح در دوره شاه با شکست موجه شده بود. مصدق، تلاش‌های امینی در سال ۳۹ و تلاش‌های فرح و اطرافیانش در سال‌های ۵۴. همه اینها ما را به این نتیجه رسانده بود که این حکومت اصلاح پذیر نیست.
تحت تاثیری گروه‌های چریکی، ما به مبارزه مسلحانه طولانی مدت فکر می‌کردیم و گمان می‌کردیم مدت زیادی هم زنده نخواهیم بود و پیروزی از آن نسل‌های آینده است و نه ما.
بعدا که با آرای امام آشنا شدیم، دیدیم ایشان چندان با این رویکردها موافق نیست.
آقای مطهری پیش از انقلاب به عنوان یک مبارز انقلابی شناخته نمی‌شد. ایشان بعد از انقلاب بیشتر با این عنوان شناخته شد.
برای بسیاری این سوال پیش آمده بود که چرا سازمان و گروه‌های مارکسیستی که رویکردهای دینی داشتند، ناگهان از دین رویگردانی کردند. این سوال برای خود آقای مطهری هم پیش آمده بود. بیانیه‌ای که سازمان در این راستا داد، باعث ناراحتی زیاد آقای مطهری شده بود. از همان موقع آقای مطهری شروع به مرز گذاری با دیگران و نشان دادن اصالت اسلام و حفظ آن بود. تا آن موقع، ایشان بیشتر ارائه تفسیر‌های به روز از اسلام را مد نظر داشت.
آقای خامنه‌ای در زمان پیش از انقلاب کاملا ذیل شریعتی تعریف می‌شوند. آقای بهشتی از آقای شریعتی و نگاه‌های اقتصادی ایشان حمایت می‌کرد و در همین مورد با شهید مطهری به اختلاف خورد بودند. کتاب اقتصاد اسلامی دکتر بهشتی هم بعد از انقلاب ده هزار نسخه چاپ شد اما همه‌اش خمیر شد. چون با مالکیت خصوصی در تضاد بود.
بعد از انقلاب این مسئله مهم شد که بین اسلام و مارکسیست‌ها تمایزگذاری جدی بشود.
بعد از انقلاب، مدتی کتاب‌های شریعتی را جمع کردند چون معتقد بودند کتاب‌های او، زمینه‌ ساز پرورش نیروهای مجاهدین خلق است. آقای مطهری قبل از انقلاب امام را در نامه‌ای تشویق کردند به موضع گیری علیه شریعتی، اما امام این کار را نکرد.
امام می‌دانست که کتاب‌های شریعتی نقش موثری در مذهبی کردن جوانان دارد. کتاب‌های آقای مطهری انقدر جذاب نبود.
زمانی که در دانشگاه در انجمن اسلامی کار می‌کردیم، مسئله التقاط برایمان مهم شده بود.
در همان مقطع، من به سراغ اتحادیه انجمن اسلامی دانش‌آموزان رفتم تا در آن بستر کار کنم. از دانشجویان انجمن اسلامی خارج از کشور مشورت می‌گرفتم که شما چگونه تشکیلات شکل می‌دادید و سازماندهی می‌کردید و از گفته‌های آنان در اتحادیه دانش‌آموزان استفاده می‌کردم.

همه گروه‌ها در دانشگاه حق فعالیت داشتند

علیرضا علومی در مورد بستر فعالیت‌های گروه‌های متکثر در دانشگاه خاطرنشان کرد:

در همان زمان دانشگاه بستر فعالیت همه گروه‌ها اعم از مذهبی و چپ و مارکسیست بود. تا ماجرای سفارت که کار دانشجویان دانشگاه تهران بود و همه هم حمایت کردند..
انقلاب فرهنگی که شد، بخش زیادی از دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه شیراز تصمیم گرفتند علوم حوزوی بخوانند چون گمان می‌کردند بهترین راه برای مبارزه با التقاط یادگیری معارف اسلامی است.
در همان زمان، بسیاری به این نتیجه رسیدند که اسلامی فقاهتی باید در ایران پیاده شود. آقای مطهری جمله‌ای داشتند که خیلی برای من ارزشمند بود.
آقای مطهری می‌گفت بخشی از معارف حوزوی زنگ زده و برخی هم آفت زده. یعنی برخی منحصر شده به یک دوره خاص و برخی هم آفت زده شده. و خب ما می‌خواستیم این این مجموعه را حاکم کنیم به کشور و من احتمال می‌دادم که اینگونه ما دچار مشکل خواهیم شد.
در آن موقع تصوری مشترکی بین ما و حوزه وجود داشت. و آن این بود که فکر می‌کردیم هر چه برای خوشبختی بخواهیم، می‌توانیم از طریق دین بدست آوریم. امروز به این نتیجه رسیده‌ام که دین شرط لازم خوشبختی هست اما شرط کافی آن نیست. برای خوشبختی به علم و هنر چیزهای دیگری هم نیاز است.

از هر اندیشه، رویکرد مختلف دینی شکل گرفته بود

او در مورد رویکردهای متفاوتی که در نسبت با دین در برهه‌های زمانی مختلف شکل گرفته بود، چنین توضیح داد:

روشنفکری دینی در دهه هفتاد، یک تفاوت با روشنفکری دهه پنجاه داشت و آن اشرافش به دین بود. تسلط شخصی مثل آقای سروش به علوم حزوی، حتی از شریعتی هم بیشتر بود.
بعد از انقلاب در حکومت پرچم دار جریان چپ آیت الله بهشتی بود. آنچه که در ادامه باعث شد سیاست‌های چپ به حاشیه برود، کمبود منابع بود. وقتی منابع کاهش پیدا کرد، کم کم با مدارس غیر انتفاعی هم موافقت شد. دانشگاه آزاد هم از همان موقع‌ها بوجود آمد. فضای جهانی هم با چپ به مشکل خورد.
سازمان مجاهدین انقلاب، گروهی سه وجهی بود با وجوه ایدولوژیک، سیاسی و نظامی. این‌ها تجربه مجاهدین خلق هم داشتند. پس از انقلاب، منظم‌ترین گروه طرفدار انقلاب نیز بودند. سپاه هم بر اساس نوع تشکیلات مجاهدین انقلاب شکل گرفت. سه شعار اصلی هم داشتند، حفظ انقلاب، گسترش آن و فعالیت در تکامل آن در خود کشور. تامین مالی هم از جانب افراد بیرونی و گاه مسئولین صورت می‌گرفت. همچنین سعی می‌کردند منابع مالی هم پیدا کنند.
به تدریج به دو گروه اسلام فقاهتی و اسلام اجتماعی نیز تقسیم شدند.
دیدی داشتند که همه مسائل جواب فقهی دارد و برای همین به هر مشکلی که می‌خوردند به سراغ امام می‌رفتند.

سپاه نباید فعالیت سیاسی داشته باشد

علیرضا علوی در ادامه به مشارکت سپاه در سیاست در دهه شصت و پیش از موضع‌گیری رهبرانقلاب اشاره کرد و گفت:
دعوایی در سپاه شکل گرفته حول محور اینکه فعالیت سیاسی در آنجا صورت بگیرد یا نه. آقای خمینی گفته بود اگر کسی می‌خواهد فعالیت سیاسی کند، از سپاه خارج شود. اما بسیاری اینکار را نکردند.
در زمان جنگ اختلافات سیاسی چندان مطرح نبود. البته گاهی در روزنامه‌ رسالت چیزهایی علیه دولت نوشته میشد و رزمندگان ناراحت می‌شدند. این ماجرا به جایی رسید که امام دستور داد رسالت پخش نشود.
پس از جنگ، از سپاه فاصله گرفتم و به جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان رفتم. سال ۷۰ در مرکز تحقیقات استراتژیک دولت مشغول بکار شدم و به تهران آمدم. و به لحاظ فکری برگشتیم به بازخوانی مبانی فکری. در آنجا ایده‌های توسعه سیاسی رشد زیادی داشت.
در آن زمان فضا باز بود و افراد زیادی، چه مذهبی و چه غیر مذهبی و چه سکولار و چه غیر سکولار نیز می‌آمدند و حرف‌هایشان را می‌زدند. نشریه می‌دادیم و مقاله منتشر می‌کردیم.
بعد از اینکه آقای خوئینی‌ها و آقای هاشمی به مشکل خوردند، ایشان استعفا دادند و آقای روحانی آمدند و خیلی چیزها تغییر پیدا کرد. پس از آن اختلافات زیاد شد و ما هم از آنجا خارج شدیم و شروع کردیم به کارهای تحقیقاتی و ... تا سال ۷۶.
هسته اصلی حزب مشارکت، سرآمد‌های جنبش دانشجویی بودند از دانشگاه‌های مختلف. مشارکت ترکیب افرادی با رویکرد چپ سنتی و چپ مدرن بود.

پیش از هر توسعه‌ای، نیاز به توسعه سیاسی بود

او در ادامه، به تحولات کشور پس از سال ۷۶ اشاره کرد و گفت:

عوامل بسیاری باعث اتفاق سال ۷۶ بود. یکی از آنها جدی شدن مفهوم توسعه بود. ما در مرکز تحقیقات استراتژیک به این نتیجه رسیده بودیم که ما به توسعه همه جانبه نیاز داریم اما گلوگاه آن توسعه سیاسی است. این هسته اصلی شعار اصلاحات بود. در همان موقع به ساختار فکری‌ای رسیده بودیم که در آن خشونت نفی میشد، تکیه بر نهادهای مدنی بود نه توده مردم.
دانشجویانی که سفارت را گرفته‌اند، قرار بود دو سه روز سفارت را اشغال کنند، امام تداوم آن را خواستار شد. قرار بود دولت وساطت کند و بعد از چند روز دانشجویان از سفارت خارج شوند. نگرانی هم خب از این بود که اتفاقی شبیه ۲۸ مرداد رخ دهد. و بعدها آن دانشجویان پیرو خط امام دچار تحول شدند.
در ابتدا، خواسته‌هایی شکل گرفته بود که تدریج تغییر می‌کرد. خواسته نفی سلطه به مرور کمرنگ شد. خواسته بازتوزیع به بن بست‌هایی خورده بود و در نهایت خواسته دموکراتیزه شدن مشارکت سیاسی پر رنگ شده بود.
آقای خاتمی یک خواسته مشخص داشت و آن این بود که به موزات حکومت، قدرت همسنگی شکل بگیرد که آن، جامعه مدنی بود.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی کاملا آماده تبدیل شدن به یک حزب سراسری بود. در تمامی استان‌ها مرکز داشت و جزوات آموزشی آماده داشت. پس از آنکه سازمان منحل شد، نیروهای چپ آن درخواست تشکیل یک سازمان با عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را دادند.
اینان یک نشریه پر نفوذ داشتند به اسم عصر ما که مروج ایدولوژی این عده بود. اگر اتفاقات سال ۸۸ رخ نمی‌داد، حزب مجاهدین انقلاب قطعا حزب قدرتمندی می‌شد.
حزب مشارکت که تاسیس شد افراد زیادی متقاضی پیوستن به آن بودند و این حزب هم نسبت به حزب مجاهدین انقلاب رویکرد بازتری برای جذب عضو داشت. از چپ سنتی تا چپ مدرن را جذب کرده بود. شوراهای داوری‌ای هم وجود داشت که اختلافات را برطرف کند.
در زمان دولت آقای خاتمی فعالیت احزاب همواره زیاد بود. در همین زمان آقای خاتمی به احزاب سوبسید اعطا می‌کرد. هر حزب بر اساس امتیازهایی که می‌آورد، سوبسید می‌گرفت.
در همین زمان، سعی می‌شد قوانینی در دولت مصوب شود که قدرت تصمیم‌گیری از جانب مردم افزایش یابد. در وزارت کشور نیز قوانینی مصوب شد که نهادهای مدنی قدرت بیشتری داشته باشند.
در آن زمان، دولت شدیدا در زمینه سیاست خارجی، سعی می‌کرد با نهادهای بالادستی هماهنگ باشد. سیاست خارجی حتی در زمان دولت آقای هاشمی هم توسط دولت تعیین نمی‌شد. دولت اثر گذار بود، اما کلیت ماجرا از جای دیگری شکل می‌گرفت.
تامین مالی حزب مشارکت بنا به درآمد اعضا و از جانب ایشات تامین می‌شد. مثلا یک مهندس یک میلیون می‌داد و یک معلم دویست هزارتومان. البته گاهی کمک‌هایی هم پیدا می‌شد. مثلا شخصی پیدا می‌شد که از ایده‌ای حمایت می‌کرد و کمک‌های نقدی‌ای می‌داد.
در زمان‌های انتخابات، شخصی که کاندید شده هم موظف بود هزینه‌هایی بدهد.

شاخه زنان حزب مشارکت بسیار فعال بود

او در مورد فعالیت و مشارکت زنان در حزب مشارکت توضیح داد:
حزب مشارکت شاخه‌ای داشت که برای زنان بود و بسیار قوی و پرکار بودند. اواخر حتی قانونی در حزب مصوب شد که درصد مشخصی از کاندیدا‌ها، از زنان باشند و کسی هم با آن مخالفتی نداشت. اینها چند بیانیه خیلی مهم دادند. یکی بیانیه حقوق زنان بود. بحث حجاب برای ایشان بسیار جدی بود. زنان آنجا چادری بودند اما می‌گفتند برخورد جامعه با ما مطلوب نیست. نوعی پیش‌داوری در مورد ما وجود دارد.
یکی از مهم ترین دستاورد‌های حزب مشارکت، طرح ایده‌های نو بود. تغییر شکل مشارکت سیاسی. در زمان امام مشارکت سیاسی به این شکل بود که امام می‌خواست مردم به خیابان بیایند و مردم هم به خیابان می‌آمدند. پس از آن شکلی از مشارکت مبتنی بر روابط شکل گرفت. مشارکت دموکتراتیک و اهمیت پیدا کردن رویکردهای دموکراتیک از زمان اصلاحات شکل گرفت.

در تصمیمات حزبی، اقلیت تابع اکثریت هستند

علیرضا علوی در مورد تصمیم‌سازی در حزب مشارکت، خاطر نشان کرد:
حزب مشارکت البته این را اعضایش یاد داده بود که وقتی اکثریت یک تصمیمی می‌گیرد، اقلیت باید از آن تبعیت کند و حامی تصمیم باشد. من با کاندید شدن آقای روحانی مخالف بودم اما وقتی تصمیم بر این شد در حمایت از ایشان سخنرانی کردم. کاری که در این حزب صورت نگرفت، آسیب شناسی رادیکال جمهوری اسلامی بود. دلبستگی‌ای به گذشته وجود داشت که باعث می‌شد به نقد گذشته فکر نشود. چرا اشغال سفارت که قرار بود فقط سه روز باشد به اینجا کشیده شد. چرا جنگ انقدر طول کشید. پس از عملیات خیبر من مطمئن بودم ما پیروز جنگ نیستیم. چرا اتفاقات سال ۶۷ افتاد. چرا نهاد نظامی که قرار نبود به حوزه‌های سیاسی وارد شود، وارد شد. من چون می‌خواستم فعالیت سیاسی کنم از سپاه خارج شدم، چرا سپاه به یک حزب تبدیل شد؟
بزرگ‌ترین مشکل حزب مشارکت ناتوانی در نقد رادیکال گذشته بود.