حجاب و سندروم‌های مشاوره سیاستی

حجاب و سندروم‌های مشاوره سیاستی

اخبار و رويدادها

حوزه سیاستی : نظام حکمرانی
تاریخ رویداد 17 مرداد 1402



گزارش

نشست چهارم از سلسله نشست‌های «عصرانه با مشاوران سیاست» با عنوان «حجاب و سندرومهای مشاوره سیاستی» در روز سه شنبه 17 مردادماه در خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد. در این جلسه ابتدا باقری، دبیر نشست، بیان داشت که نظام تصمیم‌گیری کشور توسط موجودیت هایی همواره تغذیه‌ می‌شود؛ یعنی افراد و نهادهایی هستند که جریان توصیه‌های گوناگون را به سمت تصمیم‌گیران می‌سازند و یا مسائل را به صورت‌های مختلف صورتبندی می‌کنند. این همان نظام مشاوره سیاستی است که البته عملکرد آن در موضوع حجاب جای تامل بسیار دارد.

پس از آن جناب آقای دکتر اقبالی، پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده و از جمله افراد برجسته و صاحب‌نظر در موضوع حجاب، از تجربه خود در باب اشتباهات، نارسایی‌ها و حفره‌های  حرفه‌ای مشاوران سیاستی (مشاوران ، اندیشکده‌ها و ...) گفت.

ایشان 5 چالش عمده در نظام مشاوره سیاستی و فرایند تصمیم‌سازی در موضوع حجاب را برشمردند. این موارد عبارتند از : 1- ابهام تعریف نخبگی و مشارکت افراد و نهادهای بی‌تخصص و کم ارتباط با موضوع 2- تسلط مشهورات و کلیشه‌های عمومی بر مدیران و مشاوران 3- سکولار اندیشی 4- آمار هراسی 5- مشاوره و مدیریت تهرانیزه(تهرانی شده)

ادامه گزارش نشست به صورت محتوایی و دسته بندی شده ارائه می‌گردد:

  • ابهام تعریف نخبگی و مشارکت افراد و نهادهای بی‌تخصص و کم ارتباط با موضوع

ایشان بیان داشت که در جریان دریافت مشاوره، بین افراد دخیل در این امر برای مشاوره به یک مدیر یا سازمان گاها هیچ تناسبی دیده نمی‌شد. هرکسی که تمایلی داشت می‌توانست وارد گود مشاوره شود و اختلاف سطح(نه اختلاف نظر) در نظرات و تحلیل‌ها بسیار فاحش بود. افراد یا نهادهایی بدون حداقل‌های مبانی و دانش اعم از اسلامی و اجتماعی و سیاسی در فرایند مشاوره حضور و دخالت داشتند و این خود راه را برای سایر چالش‌هایی که در ادامه عرض خواهم کرد باز می‌کند.

  • تسلط مشهورات و کلیشه‌های عمومی بر مدیران و مشاوران

یکی از نکات عجیب در موضوع خاص حجاب، سلطه‌ی مشهورات بی‌پایه بود. حرف‌هاو تک‌جمله‌های بی‌پایه و اساس که در فضای مجازی یا در کف جامعه به هر طریقی وایرال (انتشار گسترده) شده بود، مبنای مشاوره و یا تصمیم‌گیری مدیران می‌شد.

مواردی که شاید شماهم شنیده باشید؛ از قبیل «جامعه و عرف خودش استاندارد پوشش را کنترل می‌کند»،«وضع اقتصادی باعث بیحجابی شده و ابتدا باید اقتصاد را درست کرد»، «تاکید بر حجاب باعث دوقطبی اجتماعی است» و ...

گزاره‌هایی که هیچ اعتباری ندارند و ابتنای آنها تنها بر همین انتشار گسترده بود.

  • سکولار اندیشی

این موضوع با علم اندیشی تفاوت دارد؛ مثلا شنیده می‌شد که افرادی توصیه می‌کنند که «بخاطر مخالفت جامعه و عدم پذیرش عرف در موضوع حجاب، سمت این موضع نباید رفت، باید عقب نشینی کرد». خب این طرز فکر ارتباطی با علم اندیشی ندارد بلکه دچار نوعی عرفی‌مسلکی شده است.

با فرض اینکه جامعه نمی‌پذیرد که فرض کاملا اشتباه است، مگر قرار بود اولویت‌ها از جامعه اخذ شود؟ مصلحت را جامعه نمی‌گوید؛ شما به عنوان یک حکومت دینی معتقدی که مصلحت اجرای حکم خداست. شما حکم اسلام را اجرا می‌کنی، اگر هزینه‌ای داشته باشد با آن هزینه هم روبرو می‌شوی و سعی می‌کنی جامعه را هم با حکم اسلام که اکنون قانون شده همراه کنی.

عدم همراهی جامعه یا نفی حکومت اسلامی که به نظرسنجی و این چیزها نیست. رد حکومت اسلامی متعلق به زمانی‌ است که که شما می‌بینی جامعه به کلی حسی نسبت به پویش‌های تو نشان نمی‌دهد. تجمعاتت بدون جمعیت است. انتخابات‌هایت به پنج و شش درصد رسیده و جامعه به کلی رویگردان از تو شده است.

  • آمار هراسی

آمارها و نظرسنجی‌ها سلطه عجیبی بر تحلیل برقرار کرده بودند. در حالیکه با کمی تامل می‌شد فهمید که بسیاری از داده‌ها معتبر نیست. بسیاری از پرسش‌ها که نهایتا تبدیل به آمار و عدد و رقم می‌شد و روی میز مدیران قرار می‌گرفت استاندارد نبود.

آماری تهیه شده و پرسیده «با حجاب اجباری موافقی یا نه!» خب انتظار داشتید چه جوابی بشنوید؟ چه تصویری از حجاب اجباری ساخته شده است. و جوابهای منفی این پرسش نتیجه گرفتند که جامعه با حجاب مخالف است. حال انکه فی‌المثل در نظرسنجی‌های دیگر بیش از 80 درصد جامعه با ضابطه‌ی پوشش موافق است. خب ضابطه یعنی چه؟ یعنی کنترل بیرونی دیگری بر پوشش تو.

سلطه آمارها اجازه شکل‌گیری یک تحلیل درست و استوار به بعضی از تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران نمی‌داد. این درکنار تاثیر بالای این افراد از فضای مجازی و مشهوراتی که قبلا توضیح دادیم، نتیجه‌ای جز شکل‌گیری تفکر عقب‌نشینی و ضعف ایجاد نمی‌کرد.

  • مشاوران و مدیران تهرانیزه

مسئولان کشور و جامعه دانشگاهی ما به خصوص در مسائل زنان و خانواده بسیار تهرانی فکر می‌کنند. و البته در تهران هم «از همت به بالا». فقط طبقه متوسط و مناطق مرفه تهران. مدیران و مشاوران ما به شدت درگیر موبایل‌های خود هستند و مدیریت آنها اینستاگرامی شده است. نوع تحلیل آنها از وضعیت جامعه شاید 300 کیلومتر بیرون از تهران اصلا رویت پذیر نباشد.

 

|انتهای گزارش|