امین نورافکن پژوهشگر ارشد اندیشکده حکمرانی شریف در یادداشتی به افزایش شکاف بین آمیکا و هند و نیز تقویت روابط چین و هند پرداخته است. در ادامه متن کامل یادداشت را که در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده، است را میخوانید.
آگوست ۲۰۲۵ شاهد یکی از مهمترین جابهجاییهای ژئوپلیتیک و اقتصادی چند دهه اخیر بود: افزایش شکاف میان آمریکا و هند از یک سو و نزدیکی غیرمنتظره دهلینو و پکن از سوی دیگر. این تحول بهویژه با توجه به سابقه رقابتها و تنشهای مرزی میان دو قدرت آسیایی شاید در نگاه نخست خلاف انتظار به نظر برسد، اما درواقع ادامه روندی است که دست کم از چند ماه پیش شدت گرفته است.
دلایل نزدیکی هند و چین
این نزدیکی بیش از هر چیز در چهار عامل اصلی ریشه دارد:
دستاوردهای نزدیکی هند و چین
اقتصاد، نخستین و مهمترین رانه نزدیکی دهلینو و پکن بوده است. دو کشور اخیراً قراردادی ۵۰ میلیارد دلاری در حوزه الکترونیک و داروسازی امضا کردهاند. چین نیز محدودیتهای صادراتی بر کالاهای حیاتی برای هند، مانند کودهای شیمیایی، عناصر نادر خاکی و ماشینآلات حفاری تونل را برداشت که اقدامی حیاتی برای پروژههای زیرساختی و کشاورزی هند به شمار میرود.
همچنین، اختلاف تجاری ۱۰۰ میلیارد دلاری میان دو کشور قرار است با سرمایهگذاریهای تازه و دسترسی بیشتر هند به بازار چین جبران شود. بهبود ارتباطات شامل ازسرگیری پروازهای مستقیم، بهروزرسانی توافقنامههای هوایی و تسهیل صدور ویزا برای گردشگران و تجار نیز در دستور کار است. هند امیدوار است با جذب فناوری و سرمایه چینی، زنجیره تأمین خود را مقاومتر کرده و وابستگیاش به آمریکا را کاهش دهد. در مقابل، چین با وارد کردن هند به مدار اقتصادی خود، یکی از مهمترین سدهای احتمالی در برابر «نظم تجاری جایگزین» آمریکا را تضعیف میکند.
اما پیامدها تنها به اقتصاد محدود نمیشوند؛ نزدیکی دو قدرت آسیایی میتواند معادلات ژئوپلیتیکی را نیز دگرگون کند: 25 سال سرمایهگذاری آمریکا برای نزدیک کردن هند به خود اکنون با بحران اعتماد روبهرو شده است. این روند جایگاه «کواد» را تضعیف میکند و تشکیل ائتلاف ضدچین را برای واشنگتن دشوارتر میسازد. افزون بر آن، همگرایی هند با چین و روسیه احتمالاً زمینهساز بلوکهای تجاری تازهای خواهد شد که میتوانند دلار را به چالش بکشند و «جنوب جهانی» را به مرکز ثقل جدید تجارت جهانی بدل سازند.
البته در تعیین ماهیت این تحولات بطور اعم، و نوع رابطه هند و چین بطور ویژه نباید بزرگنمایی کنیم. هند و چین هر دو دریافتهاند که تنش در روابط دوجانبه، هزینههای سنگینی برایشان دارد. چین متوجه شده که سیاست تهاجمی، هند را به آمریکا نزدیک کرده و هند نیز دریافته که روابطش با واشنگتن بیش از آنچه تصور میکرد پرهزینه است. با این حال، نباید این نزدیکی را یک اتحاد کامل یا چرخش دائمی دانست. آنچه میان هند و چین در جریان است را باید تحت عنوان «چرخش تاکتیکی» و «سازگاری عملگرایانه» توصیف کرد، دست کم تا زمانی که روابط دو کشور به سایر حوزههای راهبردی گسترش نیافته و چین به نحوی جایگزین شراکت راهبردی هند در زمینههای امنیتی نشده است. اختلافات مرزی همچنان حلنشده باقی مانده و هند نیز به همکاری در کواد و با قدرتهای اقیانوس آرام ادامه خواهد داد. در واقع، تجارت اگرچه رانهای مهم در روابط است، اما تنها یکی از ابعاد همکاری هند و آمریکاست و کاهش آن لزوماً به سایر حوزهها سرایت نخواهد کرد.
بازچینش گروهبندیهای منطقهای
هنری کیسینجر جملهای معروف دارد: «دشمن آمریکا بودن خطرناک است، اما دوست آمریکا بودن کشنده است.» هند در ماههای اخیر معنای این سخن را بهخوبی درک کرده است. نزدیکی چین و هند احتمالاً آغازگر تغییرات بنیادینی در زنجیره تامین جهانی و گروهبندیهای منطقهای و بینالمللی است؛ تغییراتی که بر دو ستون استوارند: فروپاشی تدریجی اعتماد به آمریکا و ظهور نظمی چندقطبی که در آن قدرتهای آسیایی از جایگاه تماشاگر به نقشآفرینان اصلی بدل میشوند.
این تحول برای ایران نیز اهمیت دارد. از یک سو، کاهش وزن آمریکا در معادلات هند میتواند فضای بیشتری برای همکاری تهران و دهلینو ایجاد کند. هند که در گذشته تحت فشار واشنگتن خرید نفت از ایران را متوقف کرده بود، اکنون شاید دوباره به همکاریهای انرژی با تهران علاقه نشان دهد.
از سوی دیگر، همکاری عملی هند و چین میتواند بر پروژههایی مانند بندر چابهار، راهگذر شمال-جنوب و طرح «کمربند و راه» تأثیر بگذارد. اگر تهران بتواند از این شرایط تازه بهره ببرد، شاید فرصت جذب سرمایهگذاری مشترک فراهم شود. همزمان، نزدیکی واشنگتن به ارتش پاکستان و تلاش برای استفاده از پایگاههای نزدیک ایران نیز متغیری است که اگر شدت گیرد، نزدیکی هند و چین میتواند برای تهران بهمثابه وزنه تعادلی عمل کند.
منتشر شده در: دنیای اقتصاد