قرارداد همکاری میان دانشگاه صنعتی شریف و سازمان منطقه آزاد ارس با هدف حرکت در مسیر مزیتگرایی هوشمند امضا شد.
به گزارش روابط عمومی؛ دانشگاه صنعتی شریف با همراهی سازمان منطقه آزاد ارس برای نخستین بار در ایران بهصورت عملیاتی گام در مسیر مزیتگرایی هوشمند میگذارد. مفهوم مزیتگرایی هوشمند (Smart Specialisation Strategies یا S3) اولین بار توسط دومنیک فورای (Dominique Foray)، استاد دانشکده مدیریت تکنولوژی دانشگاه EPFL در سال ۲۰۰۹ میلادی مطرح شد. از آن پس این مفهوم بهصورت گستردهای در سراسر اتحادیه اروپا و حتی کشورهای دیگر رواج یافت و مورد استفاده قرار گرفت.
مزیتگرایی هوشمند نوعی سیاستگذاری نوآوری منطقهای است که مناطق مختلف را تشویق میکند تا در حوزههای اولویتدار خود، از طریق ایجاد تغییرات ساختاری نوآورانه و فناورانه، به مزیت رقابتی قابلاتکا دست یابند. نوآوریهای فناورانه، اجتماعی، سازمانی، بازاریابی و خدماتی نقش کلیدی در فرایند مزیتگرایی هوشمند ایفا میکنند. در مسیر مزیتگرایی هوشمند، برخی از مناطق که از لحاظ توسعه اکوسیستم نوآوری وضعیت مناسبتری دارند، پس از شناسایی حوزههای اولویتدار خود و طراحی راهبرد مزیت گرایی هوشمند، در مرحله بعد به سمت تبدیل شدن به یک قطب نوآوری حرکت میکنند.
در راستای آغاز فعالیت اجرایی پروژه مزیت گرایی هوشمند و رسیدن به یک فضای فکری مشترک، در تاریخ دهم و یازدهم تیرماه ۹۸، دکتر ملکی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف و قائم مقام پژوهشکده سیاست گذاری دانشگاه شریف، به همراه تیم پروژه مذکور با دکتر نریمان، مدیرعامل سازمان منطقه آزاد ارس، دکتر حمزهای، عضو هیئتمدیره و تعدادی از معاونین و مدیران این سازمان، دیدار و گفتوگو کردند.
در این جلسه مدیرعامل سازمان منطقه آزاد ارس ضمن استقبال از موضوع پروژه، ابراز امیدواری نمود که نتایج حاصل از این پروژه سبب پیشرفت و شکوفایی هرچه بیشتر منطقه آزاد ارس گردد. در ادامه دکتر ملکی ضمن تشریح راهبرد مزیتگرایی هوشمند، به ترسیم چشماندازی از فعالیتهایی پروژه مزیتگرایی هوشمند پرداخت. در انتهای جلسه نیز، مدیران مختلف سازمان به بیان دیدگاههای خود در موضوع پروژه پرداختند.
همچنین در این سفر تیم اجرایی از مکانهای اقتصادی و صنعتی منطقه آزاد ارس بازدید نمود و علاوه بر آن با ظرفیتهای دانشی منطقه نیز آشنا شدند.
منتشر شده در سایت دانشگاه صنعتی شریف در تاریخ ۱۶ تیرماه ۹۸
با تغییر ماده ۵۹ قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ در تیرماه ۹۷ که با همکاری کمیسیون اصل ۴۴ مجلس و اندیشکده حکمرانی شریف انجام شد، زمینه برای تشکیل تنظیمگران بخشی در حوزههایی که به تشخیص شورای رقابت مصداق انحصار باشند، بوجود آمد. در این راستا با توجه به ماهیت انحصاری شبکههای انتقال و توزیع برق، طی جلسات شورا در آذرماه سال جاری اساسنامه پیشنهادی نهاد تنظیمگر برق به هیئت وزیران و کمیسیونهای مرتبط مجلس ارسال شد. پیرو این موضوع در جلسهای که با محوریت بررسی اساسنامه پیشنهادی شورای رقابت در دفتر تنظیم مقررات وزارت نیرو برگزار شد، مسائل و مشکلات اساسی صنعت برق که لزوم ایجاد نهادی مقتدر، مستقل را بیش از پیش روشن میسازد، مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت. در ابتدای جلسه ارائهای از جایگاه تنظیمگری در نظام حکمرانی و رویکردهای نوین به مسئله تنظیمگری که توسط گروه نظام حکمرانی اندیشکده تدوین و گردآوری شده است، صورت گرفت. سپس سیر تحولات تنظیمگری در صنعت برق ایران و چالشهای اساسی تنظیمگری در این صنعت که سبب شده مشکلات متعددی گریبانگیر آن گردد، مورد بررسی و در ادامه مواد پیشنهادی شورای رقابت برای تشکیل نهاد تنظیمگر بخش برق از جمله ترکیب اعضا، وظایف و اختیارات، تشکیلات و دبیرخانه، سازوکار تعیین هزینهها و شفافیت عملکرد نهاد مورد نقد و بررسی و پیشنهادات اندیشکده به منظور اصلاح اساسنامه پیشنهادی مطرح شد.
در ادامه این نشست مهندس حسینپور رئیس گروه تنظیم مقررات برق با استقبال از موارد طرح شده توسط اندیشکده ابراز امیدواری کردند که بررسی اساسنامه پیشنهادی زمینهای برای همکاری پایدار دفتر تنظیم مقررات و اندیشکده، پدید آورد. همچنین دکتر حیدری، با ملی دانستن آثار ایجاد نهاد تنظیمگر بخش برق ابراز امیدواری کردند با فرصتی که تا تصویب این اساسنامه در مجلس وجود دارد، بحثهای کارشناسی در خصوص اساسنامه پختهتر شده و زمینه برای ایجاد نهادی کم نقص ایجاد گردد. وی با اشاره به نظرات مختلفی که در خصوص حیطه تحت تنظیم نهاد تنظیمگر بخش انرژی وجود دارد، کلیات نقطه نظراتی که در خصوص جزئیات اساسنامه پیشنهادی نهاد تنظیمگر برق از سوی اندیشکده مطرح شده بود را تایید و بحث درباره جزئیات آن را به بعد از بررسی پیشنهادات اندیشکده توسط گروه تنظیم مقررات وزارت نیرو موکول کرد. همچنین وی ابراز تمایل و امیدواری کرد مطالعات گروه انرژی اندیشکده که در حوزههای سیاستگذاری و تنظیمگری انجام شده است با حمایت وزارت نیرو یا پژوهشگاه نیرو در مسیر تعمیق و اثربخشی قرار گیرد. در پایان جلسه مقرر شد مجددا نشستی کارشناسی به منظور بررسی جزئیات اساسنامه پیشنهادی و پیشنهادات اصلاحی اندیشکده حکمرانی برگزار گردد.
در این جلسه که به میزبانی دکتر نصیری اقدم در محل دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، در خصوص روند طی شده در دولت به منظور تصویب اساسنامه پیشنهادی و زمان ارسال آن به مجلس و همچنین نکاتی به منظور اصلاح اساسنامه پیشنهادی شورای رقابت، نکاتی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در ابتدای جلسه با ارائه ای مختصر از تغییرات ساختاری صنعت برق و تغییر جایگاه تنظیمگری در ساختار حکمرانی برق ایران، اساسی ترین مشکلات تنظیمگری موجود و تنظیمگر مستقر در صنعت برق مورد اشاره قرار گرفته و در ادامه با تاکید بر اهمیت ایجاد نهادی جدید برای حل مسائل موجود صنعت برق، بخشهای اصلی اساسنامه پیشنهادی برای تشکیل نهاد تنظیمگر برق شامل وظایف و اختیارات، ترکیب اعضا، سازوکارهای تامین هزینهها و ساختار و تشکیلات اداره این نهاد توسط گروه انرژی اندیشکده، مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه دکتر نصیری اقدم با تمجید از اقدامات اندیشکده طی چند سال اخیر در راستای استقرار نظام تنظیمگری، نکاتی اصلاحی در خصوص ساختار و تشکیلات اداره نهاد تنظیمگر، وظایف و اختیارات رئیس نهاد و همچنین مرجع رسیدگی به موارد اختلافی در خصوص رویههای غیررقابتی بیان کردند که مورد توجه گروه انرژی اندیشکده قرار گرفت.
ایجاد یکشبهی نهادی کاملا مستقل، پاسخگو، شفاف و مقتدر، رویایی دستنیافتنی است و مرور تجربه کشورهای پیشرو در اصلاح نظام رگولاتوری شاهد این مدعاست. پیشنهاد اساسنامه تنظیمگر برق که در حال حاضر روی میز هیئت دولت قرار گرفته، فرصتی مناسب برای اجماع فعالان این صنعت به منظور اصلاح اساسنامه پیشنهادی و تلاش برای استقرار نهادی کارآمد و مقتدر در این بخش است.
موضوع اصلاح نظام تنظیمگری (رگولاتوری) مدتهاست به دغدغه فعالان صنعت برق تبدیل شده و مطالبه اصلی آنها ایجاد نهادی با اختیارات کافی و اثرگذار بر کل زنجیره تامین برق است؛ به نحویکه این نهاد قادر به حل مسائلی همچون تعرفه، مجوزها و قیمت تمامشده برق باشد. دی ماه ۹۷، پیشنهاد شورای رقابت برای ایجاد تنظیمگر برق به همراه اساسنامه پیشنهادی این شورا به هیئت دولت ارسال شده است و طبق قانون مهلت سه ماههی هیئت وزیران برای اصلاح یا تایید اساسنامه و ارسال به مجلس در فروردین ۹۸ به اتمام میرسد. بنابراین بیش از هر زمان دیگری تشکیل نهادی با هدف ایجاد توازن و تعادل بین بازیگران صنعت برق، اعم از نیروگاهها، صاحبان مولدها، شرکتهای برق منطقهای، توزیعهای استانی، شرکتهای مادرتخصصی و کمک به حل مسائل اصلی این صنعت، به تحقق نزدیک شده است. اما ایجاد یکشبهی نهادی کاملا مستقل، پاسخگو، شفاف و مقتدر، رویایی دستنیافتنی است. مرور تجربه کشورهای پیشرو در اصلاح نظام رگولاتوری نیز شاهد این مدعاست.
تجربه صنعت برق بریتانیا در تکامل تنظیمگری
اگر بپذیریم که مدل اصلاح ساختار بریتانیا در دهه ۸۰ میلادی، به عنوان اصلیترین الگو در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، پذیرفته و در مرحله اجرا قرار گرفت، بررسی سیر تکامل تنظیمگر برق این کشور در این برهه از زمان خالی از لطف نخواهد بود. به طور کلی مرور تاریخ تحولات حکمرانی برق بریتانیا نشان میدهد در طی ۳۰ سال از تشکیل سازمانی مستقل با هدف تنظیم مقررات برق، تنظیمگر این کشور در مسیر تکامل و یادگیری قرار داشته تا امروزه به عنوان نهادی مستقل و کارآمد در بخش برق تبدیل شده است.
ایجاد تنظیمگر پیش از خصوصیسازی
ایده تشکیل نهادی مجزا با عنوان تنظیمگر بخش برق در بریتانیا با تشکیل دفتر تنظیم مقررات برق «آفر[۱]» در سال ۱۹۸۹ به اجرا درآمده و امروزه با تغییرات ساختاری و کارکردی، تنظیمگر بازار برقوگاز «آفجم[۲]» در واقع وظایفی همچون تنظیم تعرفهها در بازارهای خردهفروشی و عمدهفروشی، صدور مجوز و پاسخگویی به شکایات مشترکین و رصد بازار را برعهده دارد.
عملکرد آفجم را میتوان در سه دوره اساسی از ابتدای تشکیل آفر تاکنون مورد ارزیابی قرارداد. با روی کار آمدن مارگارت تاچر در دهه ۸۰، برای اجرای سیاستهای خصوصیسازی نیاز به مرجعی به منظور کنترل فضای رقابتی بین بازیگران بخش برق بود. بنابراین در سال ۱۹۸۹ با تصویب قانون برق[۳] ابتدا آفر با هدف ترویج فضای رقابت به وسیله ابزارهای تنظیم و کنترل قیمت شکل گرفت. آفر با ساختار یک «دفتر اجرایی[۴]» دولتی که ریاست آن بر عهده مدیر کلی در داخل وزارت انرژی[۵] این کشور بود، فعالیت خود را آغاز کرد. پس از این اقدام واگذاری شرکتهای تصدیگر به تدریج در لایه های مختلف صنعت برق آغاز شد. تا پیش از تصویب قانون برق، ساختار صنعت برق به صورت یکپارچه مدیریت میشد و مالکیت و بهرهبرداری بخش تولید و انتقال در اختیار هیئت مرکزی تولید برق ([CEGB[۶) بوده و بخش توزیع نیز توسط ۱۲ هیئت منطقهای اداره میشد. این سازمانها تا آن زمان در ساختارهای اداری بریتانیا، سازمانی دولتی محسوب میشدند. اما با تصویب قانون برق و پس از ایجاد تنظیمگر، ابتدا تفکیک در ساختار اداره صنعت بوجود آمده و بعد از آن در دو مرحله در سالهای ۱۹۹۱ و ۱۹۹۵ سهام شرکتهای تولیدی به بخش خصوصی واگذار شد. همچنین در سالهای پایانی دهه ۹۰، با پیشنهاد تنظیمگر، تفکیک بخش توزیع و خردهفروشی به تدریج آغاز و از ابتدای سال ۲۰۰۰ شکلگیری خردهفروشها آغاز شد. بنابراین مقدمه خصوصیسازی و واگذاری سهام شرکتها، ایجاد نهاد تنظیمگری بوده که زمینه ایجاد رقابت بین بازیگران را فراهم کرده و به وزارتخانه در نظارت بر شرکتها، نحوه واگذاریها و تنظیم تعرفهها مشاوره سیاستی میداد.
اصلاحات اساسی در ساختار تنظیمگر
با گذشت ۱۰سال اگرچه آفر سعی در شکلگیری صحیح فضای رقابتی در بازار داشت اما به علت نداشتن اقتدار حقوقی لازم، ابزارهای محدود و نبود سیاست های کلان، نتوانست به طور کامل اهداف خود را محقق سازد. با بهرهگیری از این تجربه در گام بعد، در سال ۱۹۹۹ با ادغام آفر و دفتر تنظیم مقررات گاز «آفگس[۷]»، آفجم با مسئولیت تنظیم مقررات بخش گاز و برق بریتانیا با یک ساختار و تشکیلات ارتقا یافته تاسیس شد. آفجم در این دوران از یک سو از نظر ساختاری به یک دپارتمان مستقل از وزرات خانه تبدیل شد. در این ساختار آفجم به طور مستقیم به پارلمان بریتانیا پاسخگوست و حتی در کابینه امکان حضور دارد و همین امر افزایش ضریب نفوذ و تاثیرگذاری دستورالعملهای مصوب هیئت مدیره آن را در پی داشته است. از سوی دیگر با بهرهمندی از یک دبیرخانه قوی و استفاده از تخصصهای گوناگون، سطح کارشناسی، کیفیت تصمیمات و استفاده از ابزارهای متنوع تغییر اساسی نمود.
تخصصیشدن سازوکارهای تنظیمگری
در یک دوره دهساله تا سال ۲۰۰۸، اقتدار و شأنیت قانونی و حقوقی آفجم برای شرکت های تحت تنظیم تثبیت شد. پس از تثبیت این جایگاه و سیاستگذاریهای جدید وزارت انرژی برای تحقق پارادایم تامین برق پایدار، مقرون به صرف و پاک، آفجم میبایست حرکت صنعت برق انگلیس را دقیقتر هدایت کند. این موضوع جز با بهرهگیری حداکثری از شیوههای نوین و موثر تنظیمگری ممکن نبود. از این رو در این مرحله آفجم به پویا کردن و تغییر سازوکارهای تنظیمگری متناسب با هریک از لایه های صنعت برق پرداخت که نتیجه آن تصویب و اجرای سازوکارهایی در بخش تولید، انتقال، توزیع و خردهفروشی میباشد. به عنوان نمونه سیاست اصلاح بازار برق ([EMR[۸) توسط آفجم در بخش تولید و با وضع چهار نوع تعرفه به اجرا درآمده که هدف آن حرکت به سمت افزایش تولید از انرژیهای تجدیدپذیر تا ۳۰درصد از برق تولیدی با جذب سرمایه ۱۱۰ میلیارد پوندی در طول یک دهه بوده است. این تعرفهها عبارتند از: تعیین استاندارد سطح عملکرد آلایندهها، مالیات برحسب انتشار گازهای گلخانهای، تعرفهگذاری برای قراردادها بر اساس نوع نیروگاههای تولید برق و در نهایت تعرفههای مشخص برای بازار ظرفیت در جهت تامین امنیت انرژی.
فرصت بینظیر اصلاح ساختار در صنعت برق ایران
تاسیس هیئت تنظیم بازار برق در سال ۱۳۸۲ را میتوان گام اول در جهت استقرار نظام تنظیمگری صنعت برق قلمداد کرد. مرور تجربه عملکرد این هیئت در تنظیم روابط بین بازیگران و مشکلاتی که در ۱۵ سال فعالیت آن در این بخش بوجود آمده، نشان از ضرورت اصلاح ساختار نظام تنظیمگری با هدف حل مسئله اصلی این صنعت یعنی اقتصاد برق، دارد. اما در این میان نباید از این نکته غفلت کرد که اصلاح ساختار رگولاتوری فرآیندی زمانبر و تدریجی بوده و مرور تجربه کشورهایی همچون بریتانیا نشان میدهد، نباید انتظار معجزه از سازمانی جدیدالتاسیس داشت. پیشنهاد اساسنامه تنظیمگر برق که در حال حاضر روی میز هیئت دولت قرار گرفته، فرصتی مناسب برای اجماع فعالان این صنعت به منظور اصلاح اساسنامه پیشنهادی و تلاش برای استقرار نهادی کارآمد و مقتدر در این بخش است. فرصتی که در صورت غفلت از آن نجات این صنعت از انبوه چالشهای بوجود آمده در آن را وارد مراحل خطرناکی خواهد کرد.
[۱] Offer
[۲] Office of Gas and Electricity Markets (Ofgem)
[۳] Electricity Act 1989
[۴] Director General of Electricity Supply
[۵] DGES
[۶] Central Electricity Generating Board
[۷] Ofgas
[۸] Electricity Market Reform
منتشر شده در سایت خبری خبرگزاری فارس در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۷٫
بازنگری اساسنامه شرکت ملی گاز ایران مدتی است در کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی، در دستور کار قرار گرفته و در این خصوص کمیتهای با محوریت کمیسیون انرژی متشکل از نهادهای مختلف اجرایی مرتبط، به منظور بررسی این مساله تشکیل شده است. یکی از موضوعات چالشبرانگیز در این کمیته حدود اختیارات شرکت ملی گاز است که اثرات زیادی روی ساختار کل صنعت نفت و گاز دارد. سه سناریو مطرح شده در این کمیته برای ساختار شرکت ملی گاز عبارت است از:
۱- ادغام شرکت ملی گاز در شرکت ملی نفت و ادامه فعالیت این شرکت به عنوان یک شرکت تابعه همانند ساختار قبل از انقلاب
۲- ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی و فعالیت موازی دو شرکت یکپارچه یکی با تمرکز بر نفت و دیگر با تمرکز بر گاز تحتنظر وزارت نفت
۳- فعالیت شرکت گاز در بخش انتقال، توزیع و فروش گاز به عنوان یک شرکت مستقل تابعه وزارت نفت (اختیارات فعلی). آخرین نتایج بررسی کمیته مذکور در مجلس، انتخاب سناریوی دوم است. بر این اساس، شرکت نفت و گاز پارس و شرکت مناطق نفت مرکزی که عمده میادین گازی کشور را تحت مدیریت خود دارند از شرکت ملی نفت به شرکت ملی گاز منتقل خواهند شد. کمیته مذکور، اصرار دارد تا این تغییرات ساختاری عظیم در صنعت نفت و گاز، قبل از پایان این دوره مجلس به تصویب برسد، بنابراین لازم است انتقال مدیریت منابع گازی کشور به شرکت ملی گاز از ابعاد مختلف بهخصوص از منظر حکمرانی صنعت نفت و گاز ایران به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
مراد از فعالیت شرکت ملی گاز در بخش بالادستی میادین گازی کشور چیست؟
گزینه اول؛ کارکردهای سیاستگذاری و تنظیمگری
در صورت انتقال کارکردهای تنظیمگری از شرکت ملی نفت به شرکت ملی گاز قاعدتا وظایفی ازقبیل مدیریت توسعه و تولید از میادین گازی، انعقاد قراردادهای بالادستی، مدیریت مخازن و نظارت بر قراردادها باید به شرکت مقصد منتقل شود. این کارکرد از وظایف مهم تنظیمگری صنعت نفت است که نباید در اختیار یک شرکت قرار بگیرد. در صورت انجام این کار تداخل حکمرانی و تصدیگری تشدید خواهد شد و تعارض منافع مختلفی ایجاد میکند که درنهایت منجر به انحصار و جلوگیری از رقابت، عدم پاسخگویی در برابر فعالیتهای تصدیگری، عدم شفافیت مالی و تصمیمگیری، عقبماندگی فناوری و صنعتی بهدلیل عدم رقابت و عدم جذب کافی سرمایه خارجی بهدلیل حس رقابت با حاکمیت نه یک شرکت است. از سویی طبق قانون این وظایف جزو اختیارات وزارت نفت است و نباید به شرکت ملی گاز واگذار شود. (۱) این مساله موجب تکرار مجدد بروکراسی ناکارآمد فعلی که در شرکت ملی نفت تجربه شده، خواهد شد و یک گام به عقب است.
گزینه دوم؛ کارکردهای تصدیگری
اگر مراد از ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی صنعت نفت و گاز، انجام فعالیت تصدی توسعه و تولید میادین گازی در قالب یک شرکت اکتشاف و تولید باشد، این سوال به وجود میآید که مزیت رقابتی شرکتی که تاکنون هیچ تجربهای در بخش بالادستی نداشته نسبت به سایر شرکتهای باتجربهای که مجوز فعالیت اکتشاف و تولید برای قراردادهای نفتی IPC را گرفتند در چه چیزی است؟
بخش بالادستی صنعت نفت، دارای ویژگیهایی ازقبیل: وابستگی به فناوری بهروز، حجم سرمایهگذاری بالا و ریسک زیاد است که نتیجه آن حضور شرکتهای معدودی در دنیا در این حوزه است و کسب تجربه و تخصص فنی در این بخش، مدت زمان زیادی میطلبد؛ به طور مثال شرکت پتروپارس، برای کسب دانش و تجربه پس از دو دهه در جریان توسعه فازهای متعدد پارس جنوبی و مشارکت با شرکتهای مختلف بینالمللی به جایگاه یک شرکت اکتشاف و تولید رسید. شرکت گاز تا به حال حتی در قسمت کوچکی از عملیات توسعه میادین حضور نداشته است. در شرایط فعلی که بسیاری از میادین کشور با افت تولید روبهرو بوده و نیازمند بهکارگیری روشهای ازدیاد برداشت هستند، پذیرش ریسک اعطای مجوز فعالیت در بخش اکتشاف و تولید به شرکتی کاملا ناآشنا با مختصات این حوزه، به هیچوجه منطقی به نظر نمیرسد، بنابراین این شرکت هیچ مزیت رقابتی با شرکتهای دولتی و خصوصی در این حوزه ندارد.بنابراین، انتخاب هر یک از گزینههای مذکور، چه انتقال وظایف تنظیمگری بهدلیل تداخل حکمرانی و تصدیگری و چه انتقال وظایف اکتشاف و تولید میادین گازی به شرکتی که تجربهای در این حوزه ندارد، اشتباه است.
توسعه متوازن میادین نفت نسبت به گاز
موافقان حضور شرکت ملی گاز در بخش بالادستی معتقدند، در صورت انتقال مدیریت میادین گازی به شرکت ملی گاز، این میادین توسعه پیدا خواهند کرد چراکه شرکت ملی نفت بهدلیل سودآوری پایین گاز در مقابل نفت، تولید از این میادین را در اولویت قرار نمیدهد و از سوی دیگر شرکت ملی گاز با مدیریت یکپارچه زنجیره تولید تا مصرف گاز میتواند صادرات گاز را نیز افزایش دهد.اما آمارها نشانگر اشتباه بودن پیشفرضهای این دیدگاه است. مرور میزان سرمایهگذاری و ظرفیتهای تولید نفت خام و گاز طبیعی نشان میدهد ظرفیت تولیدی هر یک از این منابع برابر و در حدود ۴ میلیون بشکه نفت معادل در روز است. به عنوان مثال، توسعه میدان پارس جنوبی اولویت اول وزارت نفت در بخش بالادستی بوده و در حال حاضر تولید ایران از قطر در این میدان مشترک سبقت گرفته است. از طرفی دلیل عدم توسعه میادین مشترک گازی همچون کیش و فرزاد، شرایط تحریمی بوده، چراکه برای این میادین در سال گذشته موافقتنامه IPC با شرکت گازپروم، شل و چند شرکت دیگر بسته شد.
عدم همخوانی با تجارب بینالمللی
تجربه کشورهایی ازجمله انگلستان، امریکا، برزیل، ترکیه و… در صنایع شبکهای ازجمله صنعت برق و صنعت گاز به منظور ایجاد رقابت و افزایش کارایی نشان میدهد، در زنجیره ارزش گاز دو بخش تولید و فروش گاز رقابتپذیر و بخش انتقال و توزیع به صورت انحصار طبیعی و رقابتناپذیر است.
در صورت مدیریت یکپارچه تولید تا فروش گاز در شرکت ملی گاز انحصار شدیدی به وجود میآید که مانع دسترسی بازیگران دیگر به شبکه و شکلگیری بازاری رقابتی در آینده صنعت گاز خواهد شد، بنابراین ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی در تضاد با تجارب کشورهای دنیا و سیاستهای اصل ۴۴ برای تسهیل رقابت و جلوگیری از انحصار خواهد بود.
برخی به غلط وجود شرکت Gazprom و Rosneft در روسیه را به عنوان یک الگو برای ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی بیان میکنند. در حالی که شرکت گازپروم از ابتدای فعالیت خود یک شرکت اکتشاف و تولید در منطقه سیبری بوده و بعد از خصوصیسازی بخشی از سهام آن و تجاری شدن روابط مالیاش با دولت توانست شرکت نسبتا موفقی باشد، بنابراین ورود ناگهانی شرکت ملی گاز به بخش بالادستی و انتقال مدیریت ذخایر عظیم گازی کشور به یک شرکت بیتجربه در بخش بالادستی مخالف با منافع ملی خواهد بود.کشور نروژ میتواند به دلیل شباهتهای ساختاری و موفقیت روزافزون در صنعت نفت و گاز بهعنوان الگو برای ایران قرار بگیرد. این کشور برای اصلاح نظام حکمرانی نفت و گاز خود، وظایف تصدیگری را به شرکت ملی نفت خود، استات اویل، واگذار کرد و کارکردهای سیاستگذاری و تنظیمگری از طریق وزارت نفت و انرژی (MPE) و مدیریت نفت نروژ (NPD) انجام داد. از سوی دیگر، مدیریت خطوط لوله گاز و صادرات گاز از طریق خط لوله نیز بهدلیل استراتژیک بودن به شرکت تماما دولتی Gassco داده شد.
جمعبندی
درنهایت میتوان گفت، مساله ورود شرکت ملی گاز به بخش بالادستی از منظر حکمرانی موجب تداخل وظایف تنظیمگری با وظایف تصدیگری میشود که آثار نامطلوب زیادی دارد. از منظر فنی تفکیک مخازن نفت از گاز در بخش بالادستی بهدلیل شباهت زیاد و عدم تجربه تخصصی شرکت ملی گاز در مدیریت مخازن کشور، منجر به آسیبهای زیادی خواهد شد. از منظر ایجاد رقابت در زنجیره صنعت گاز نیز این اقدام کاملا عکس تجارب بینالمللی است. چالشهای مهم دیگری که در صورت ورود مدیریت انحصاری گاز توسط شرکت ملی گاز ایجاد خواهد شد کاهش داراییهای سرمایهای شرکت ملی نفت، ایجاد رقابت فرساینده بین شرکت ملی نفت و شرکت ملی گاز، بروز اختلاف برای تزریق گاز است که در این نوشتار فرصتی برای تبیین آنها وجود نداشت. همگی این عوامل حاکی از آن است که فعالیت شرکت ملی گاز صرفا در بخش انتقال و توزیع باید قرار گرفته و معایب ورود این شرکت به بخش بالادستی از مزایای آن بیشتر است.
پینوشت:
۱- ماده ۳ قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت مصوب سال ۱۳۹۱: امور حاکمیتی، سیاستگذاری و نظارتی جزو وظایف وزارت نفت است.
منتشر شده در روزنامه اعتماد در تاریخ ۲۶ اسفندماه ۱۳۹۷٫
پنل تخصصی بررسی الزامات ایجاد نهاد تنظیمگر بخش برق با محوریت حل مسائل اقتصاد برق در حاشیه دومین کنفرانس حکمرانی و سیاستگذاری عمومی به همت گروه انرژی اندیشکده حکمرانی شریف، برگزار شد.
در نشست بررسی الزامات ایجاد نهاد تنظیمگر بخش برق که با هدف پرداختن به مسائل اساسی صنعت برق که ریشه در تنظیمگری ناکارآمد این صنعت دارد، حمیدرضا فولادگر رئیس کمیسیون اصل ۴۴ مجلس، علی بختیار عضو کمیسیون انرژی، کیومرث حیدری مدیر کل دفتر تنظیم مقررات وزارت نیرو و پرویز غیاث الدین دبیر سندیکای شرکتهای تولیدکننده برق حضور داشتند. در این نشست که با حضور جمعی از صاحبنظران و فعالان صنعت برق در مرکز همایشهای صداوسیما برگزار شد، مباحثی در خصوص زمینههای قانونی ایجاد تنظیمگرهای بخشی، ضرورت حضور این نهاد در تنظیم مناسبات بین بخشهای مختلف صنعت برق، عملکرد هیئت تنظیم بازار پس از تجدید ساختار، ساختار مبهم مالکیت در بخش توزیع و همچنین ضرورت پرداختن نهاد تنظیمگر جدید به مسائل اساسی صنعت برق از جمله اقتصاد برق، توسط سخنرانان و مدعوین جلسه، ارائه شد.
لایحه اساسنامه پیشنهادی شورای رقابت بایستی از دولت به مجلس ارسال گردد.
فولادگر با بیان زمینههای ایجاد شده پس از تغییر ماده ۵۹ قانون اجراییسازی سیاستهای اصل ۴۴ برای ایجاد نهادهای تنظیم گر بخشی از جمله برق گفت: طبق این ماده قانونی شورای رقابت موظف است پس از تشخیص مصداق انحصار و ضرورت ایجاد نهاد تنظیم گر بخشی اساسنامه نهاد تنظیم گر بخشی را به دولت ارسال نموده و پس از تایید هیئت وزیران اساسنامه این نهاد در قالب لایحهای به مجلس ارسال شود.
تنظیمگری صنعت برق، کارکردی تخصصی است و دبیرخانه مستقل نیاز دارد.
در ادامه حیدری در خصوص ضرورت فعالیت نهاد تنظیمگر با توجه به مدل انتخاب شده برای محیط کسبوکار صنعت برق، اظهار کرد: در صورت حرکت صنعت برق به سمت ایجاد بازارهای رقابتی در بخش تولید برق و خردهفروشی به مصرفکنندگان، ضرورت حضور نهادی برای تنظیم روابط بازیگران این صنعت، بیش از پیش روشن است. حیدری با اشاره به سیر تجدید ساختار در بخش برق، بیان کرد مالکیت و مدیریت شبکه انتقال و توزیع(به معنای سیمداری) نباید در اختیار شرکتهایی باشد که در بازار خرید و فروش برق حضور دارند. حیدری ۴ اصل را به عنوان اصول کارآمدی نهاد تنظیمگر برشمرد که عبارتند از: درک صحیح از ماهیت، جایگاه و ماموریت نهاد تنظیمگر، تخصصیبودن کارکردهای نهاد تنظیمگر بخش برق و دبیرخانه آن بر خلاف شورای رقابت که نهادی عمومی است، استقلال حرفهای و مالی نهاد تنظیمگر و تعیین شفاف ارتباط این نهاد با دستگاههای اجرایی. وی همچنین با اشاره به اساسنامه پیشنهادی شورای رقابت، بر مواردی همچون استقلال دبیرخانه نهاد تنظیمگر برق از مرکز ملی رقابت،استقلال فنی، تخصصی و اطلاعاتی از نهادهای تحت تنظیم، سلب مسئولیتهای تنظیمگری از سایر نهادها و بهرهگیری از تجربه عملکرد شورای رقابت، هیئت تنظیم بازار برق و تنظیمگرمخابرات در نگارش اساسنامه نهاد تنظیمگر برق، تاکید کرد.
از تجربه ایجاد تنظیمگر مخابرات در ایجاد نهاد تنظیمگر برق استفاده شود.
علی بختیار با مروری بر تجربه تنظیم گری بخش مخابرات توسط وزارت ارتباطات، گفت از تجربه این نهاد برای سایر تنظیم گران بخشی میتوان بهره برد. بختیار در ادامه تاکید کرد در اساسنامه پیشنهادی فعلی مواردی همچون ترکیب اعضای نهاد تنظیمگر و وظایف و اختیارات آن بایستی اصلاح شود. در بخش اعضا، اعطای حق رای در تمام جلسات برای دو عضو قاضی در مسائل تخصصی صنعت برق، از قبیل مقرراتگذاری، استانداردگذاری، صدور مجوز نیروگاه، دسترسی به شبکه انتقال و توزیع که نیاز به تخصص و تجربه دارند، امری اشتباه بوده و بایستی این مورد در اساسنامه اصلاح شود. بختیار با برشمردن اصلیترین وظایف و اختیارات تنظیمگر صنعت برق از جمله تنظیمگری کل زنجیره صنعت برق در بخشهای تولید، انتقال و توزیع و خردهفروشی، صدور مجوز، نظارت، تعریف رابطه دولت و بخش خصوصی در صنعت برق، دستورالعملهای تعرفه و هزینه تمامشده برق، استانداردها و جهتدهی در بهروزرسانی فناوریها، بیان کرد، مسائل اساسی صنعت برق در اساسنامه پیشنهادی اشاره نشده که لازم است در این خصوص تجدیدنظر صورت گیرد.
وابستگی هیئت تنظیم بازار به وزارت نیرو، منشا مشکلات رگولاتوری بخش تولید.
در ادامه این نشست غیاث الدین از فعالان بخش خصوصی نیروگاهی با مروری بر تجربه هیئت تنظیم بازار پس از تجدید ساختار در برخورد با نیروگاههای خصوصی، اظهار کرد: تنظیمگر فعلی صنعت برق، هیئت تنظیم بازار برق است که تمامی اعضای آن منصوب وزیر نیرو هستند و این در حالی است که ۶۰ درصد از تولید برق در حال حاضر توسط بخش خصوصی انجام میشود. همچنین شرکت مدیریت شبکه به عنوان مدیر بازار و شرکت های انتقال و توزیع همگی توسط دولت اداره میشوند که این در واقع به معنی شکلگیری بازاری با خریدار برق دولتی است که قوانین آن را هم بخش دولتی تعیین میکند. از سوی دیگر بخش دیگری از نیروگاهها توسط شرکتهای دولتی مدیریت میشوند. در این شرایط نیاز به نهادی است که مستقل از دولت اداره شده و بتواند از ایجاد انحصار و قدرت انحصاری توسط بخش دولتی جلوگیری کرده و این پیشنهادی است که توسط شورای رقابت اساسنامه آن ارائه شده است. مسئله دیگری که دبیرسندیکای تولید برق به آن اشاره کرد، مالکیت مبهم شرکتهای توزیع است که باعث شده این شرکتها بعضا رفتارهای دولتی و گاهی رفتار غیردولتی داشته باشند و این زمینه ایجاد مشکلاتی در ساختار شده است.
منتشر شده در سایت خبری اقتصاد آنلاین در تاریخ ۲۳ بهمن ماه ۱۳۹۷٫
نویسندگان: محمدرضا کثیری، سعید طهماسبی
با تغییر ماده ۵۹ قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ در تیرماه ۹۷ که با همکاری کمیسیون اصل ۴۴ مجلس و اندیشکده حکمرانی شریف انجام شد، زمینه برای تشکیل تنظیمگران بخشی در حوزههایی که به تشخیص شورای رقابت مصداق انحصار باشند، بوجود آمد. در این راستا با توجه به ماهیت انحصاری شبکههای انتقال و توزیع برق، طی جلسات شورا در آذرماه سال جاری اساسنامه پیشنهادی نهاد تنظیمگربرق به هیئت وزیران و کمیسیونهای مرتبط مجلس ارسال شد.
کثیری در پاسخ به سوالی درباره سابقه ایجاد نهاد تنظیم مقررات در صنعت برق، گفت: سابقه رگولاتوری در این صنعت به تشکیل وزارت آبوبرق و وزارت نیرو قبل از انقلاب برمیگردد که وظایفی همچون قیمتگذاری و نظارت بر عملکرد شرکتها بر عهده آنها گذاشته شد.همچنین، هیئت تنظیم بازار برق در سال ۸۲ در راستای تجدید ساختارصنعت برق تشکیل شد. پس از ۱۵ سال فعالیت این هیئت، مشکلاتی همچون وابستگی کامل مالی و تصمیمگیری به وزارت نیرو و عدم تصمیمگیری درباره تعرفه فروش برق و هزینه تمام شده برق ، باعث شده این هیئت موفقیت خاصی در زمینه تنظیمگری صنعت برق نداشته باشد.
وی افزود، انجام وظایف تنظیمگری به صورت پراکنده و جزیرهای در صنعت برق انجام میشود، به طور مثال تعرفه فروش برق در مجموعه وزارت نیرو و با همکاری توانیر تنظیم و نهایتا توسط هیئت دولت بایستی تصویب شود. از طرف دیگر برای هزینه تمامشده دو عدد همواره اعلام میشود. عدد اول توسط توانیر که بر اساس صورتهای مالی شرکتها است و عدد دوم توسط سازمان برنامهوبودجه اعلام و در بودجه سالیانه وزارت نیرو و شرکتهای تابعه درج میشود و معمولا این عدد از هزینه تمام شده توسط توانیر پایینتر است. نتیجه این پراکندگی اولا عدم تطبیق قیمت فروش برق با هزینههای تمامشده و ثانیا افزایش هزینههای تمامشده به صورت غیرمنطقی است. بنابراین با ایجاد تنظیمگر جدید همه این وظایف از جمله تدوین دستورالعملهای فنی، تعرفه فروش برق و هزینه تمام شده هر کیلووات ساعت برق، باید در نهاد جدید تجمیع شود.
همچنین طهماسبی در پاسخ سوالی درباره ترکیب اعضای نهاد جدید، گفت: حضور ذینفعان در ترکیب اعضا باید بهگونهای باشد که اصل تخصص و تسلط و اقتدار و استقلال در آن رعایت شود به گونهای که از طرفی توسط بخش تصدی تسخیر نشود و از طرف دیگر به گونهای نباشد که تصمیمات این نهاد به این دلیل که ذینفعان اصلی در آن حضور ندارند توسط شرکتهای تحت تنظیم به اجرا در نیاید. بنابراین در عین حال که نیاز است اعضای نهاد جدید مستقل از وزارت نیرو، توانیر یا بخش خصوصی باشند، باید مجموعهای در این نهاد حضور داشته باشند که کاملا با صنعت برق و واقعیتهای موجود آن از جمله دولتی بودن بخش اعظمی از آن، آشنا بوده و پایداری فنی و اقتصادی این صنعت را از بین نبرند.
در ادامه این گفتوگو کثیری در پاسخ به سوالی درباره ابزارهای مناسب و ضمانت اجراهای مقررات در نهاد جدید، اظهار کرد: در پیشنهاد موجود اشارههایی به تنظیم قیمت توسط این نهاد شده اما به صورت صریح و مشخص معلوم نیست دقیقا چه ابزارهایی برای نافذبودن مقررات این نهاد بر شرکتهای زیرمجموعه درنظرگرفته شده، ضمن اینکه در حال حاضر بسیاری از رگولاتورها در دنیا مثل آفجم انگلیس یا سیپییوسی کالیفرنیا از سازوکارهای انگیزشی برای تنظیمگری شرکتها استفاده میکنند و سازوکارهای قضایی یا دستوری در تنظیمگری جزء ابزارهای منسوخ شده است.
همچنین در پاسخ به ابهام موجود در ماده ۵۹ در خصوص مرجع تصویب اساسنامه، طهماسبی گفت: تصویب اساسنامه در هیات دولت شرط لازم ایجاد تنظیمگر برق است و بر اساس صدر ماده ۵۹ قانون، قانونی شدن نهاد تنظیمگر برق منوط به تصویب اساسنامه در مجلس است و این تفسیر توسط شورای نگهبان هم پذیرفته شده و انتظار میرود ظرف مهلت مقرر با جمعبندی نظرات در خصوص آن، اساسنامه مصوب خود قرار گیرد.
در پایان طهماسبی اظهار داشت، بررسیهای اندیشکده حکمرانی شریف نشان میدهد به شرط اصلاح مواردی همچون وظایف و اختیارات نهاد، ترکیب اعضا و سازوکار تامین هزینهها، ایجاد تنظیم گر برق میتواند یک گام روبه جلو برای حل گرههایی باشد که در اقتصاد برق ایجاد شده و حیات این صنعت زیرساختی را به شدت تهدید میکند.
منتشر شده در سایت خبری اقتصاد آنلاین در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۷٫
به دلیل نبود هماهنگی میان وزارت نیرو، سازمان برنامهوبودجه، بخش خصوصی و مجلس در حال حاضر یکی از مهمترین موانع موجود در پیشبرد اهداف صنعت برق، نبود یک تنظیمگر کارآمد میان نهادهای ذینفع است. گفتنی است در اساسنامه پیشنهادی شورای رقابت نیاز به تغییراتی برای نافذ شدن مقررات این رگولاتور دیده میشود.
با تغییر ماده ۵۹ قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ در تیرماه ۹۷ که با همکاری کمیسیون اصل ۴۴ مجلس و اندیشکده حکمرانی شریف انجام شد، زمینه برای تشکیل تنظیمگران بخشی در حوزههایی که به تشخیص شورای رقابت مصداق انحصار باشند، به وجود آمد. در این راستا با توجه به ماهیت انحصاری شبکههای انتقال و توزیع برق، طی جلسات شورا در آذرماه سال جاری اساسنامه پیشنهادی نهاد تنظیمگر برق به هیئتوزیران و کمیسیونهای مرتبط مجلس ارسال شد.
در همین رابطه با محمدرضا کثیری و سعید طهماسبی، کارشناسان گروه انرژی اندیشکده حکمرانی شریف به گفتگو نشستیم و درباره ویژگیهای اساسنامه پیشنهادی و تأثیر ایجاد این نهاد بر صنعت برق جویا شدیم.
کثیری در پاسخ به سؤالی درباره سابقه ایجاد نهاد تنظیم مقررات در صنعت برق، گفت: سابقه رگولاتوری در این صنعت به تشکیل وزارت آب و برق و وزارت نیرو قبل از انقلاب برمیگردد که وظایفی همچون قیمتگذاری و نظارت بر عملکرد شرکتها بر عهده آنها گذاشته شد. همچنین، هیئت تنظیم بازار برق در سال ۸۲ در راستای تجدید ساختار صنعت برق تشکیل شد. پس از ۱۵ سال فعالیت این هیئت، مشکلاتی همچون وابستگی کامل مالی و تصمیمگیری به وزارت نیرو و عدم تصمیمگیری درباره تعرفه فروش برق و هزینه تمامشده برق، باعث شده این هیئت موفقیت خاصی درزمینهٔ تنظیمگری صنعت برق نداشته باشد.
وی افزود، انجام وظایف تنظیمگری بهصورت پراکنده و جزیرهای در صنعت برق انجام میشود، بهطور مثال تعرفه فروش برق در مجموعه وزارت نیرو و با همکاری توانیر تنظیم و نهایتاً توسط هیئت دولت بایستی تصویب شود. از طرف دیگر برای هزینه تمامشده دو عدد همواره اعلام میشود. عدد اول توسط توانیر که بر اساس صورتهای مالی شرکتها است و عدد دوم توسط سازمان برنامهوبودجه اعلام و در بودجه سالیانه وزارت نیرو و شرکتهای تابعه درج میشود و معمولاً این عدد از هزینه تمامشده توسط توانیر پایینتر است. نتیجه این پراکندگی اولاً عدم تطبیق قیمت فروش برق با هزینههای تمامشده و ثانیاً افزایش هزینههای تمامشده بهصورت غیرمنطقی است. بنابراین با ایجاد تنظیمگر جدید همه این وظایف ازجمله تدوین دستورالعملهای فنی، تعرفه فروش برق و هزینه تمامشده هر کیلووات ساعت برق، باید در نهاد جدید تجمیع شود.
همچنین طهماسبی در پاسخ سؤالی درباره ترکیب اعضای نهاد جدید، گفت: حضور ذینفعان در ترکیب اعضا باید بهگونهای باشد که اصل تخصص و تسلط و اقتدار و استقلال در آن رعایت شود بهگونهای که از طرفی توسط بخش تصدی تسخیر نشود و از طرف دیگر بهگونهای نباشد که تصمیمات این نهاد به این دلیل که ذینفعان اصلی در آن حضور ندارند توسط شرکتهای تحت تنظیم به اجرا در نیاید. بنابراین درعینحال که نیاز است اعضای نهاد جدید مستقل از وزارت نیرو، توانیر یا بخش خصوصی باشند، باید مجموعهای در این نهاد حضور داشته باشند که کاملاً با صنعت برق و واقعیتهای موجود آن ازجمله دولتی بودن بخش اعظمی از آن، آشنا بوده و پایداری فنی و اقتصادی این صنعت را از بین نبرند.
در ادامه این گفتوگو کثیری در پاسخ به سؤالی درباره ابزارهای مناسب و ضمانت اجراهای مقررات در نهاد جدید، اظهار کرد: در پیشنهاد موجود اشارههایی به تنظیم قیمت توسط این نهاد شده اما بهصورت صریح و مشخص معلوم نیست دقیقاً چه ابزارهایی برای نافذ بودن مقررات این نهاد بر شرکتهای زیرمجموعه در نظر گرفتهشده، ضمن اینکه در حال حاضر بسیاری از رگولاتورها در دنیا مثل آفجم انگلیس یا سیپییوسی کالیفرنیا از سازوکارهای انگیزشی برای تنظیمگری شرکتها استفاده میکنند و سازوکارهای قضایی یا دستوری در تنظیمگری جزء ابزارهای منسوخ شده است.
همچنین در پاسخ به ابهام موجود در ماده ۵۹ در خصوص مرجع تصویب اساسنامه، طهماسبی گفت: تصویب اساسنامه در هیئت دولت شرط لازم ایجاد تنظیمگر برق است و بر اساس صدر ماده ۵۹ قانون، قانونی شدن نهاد تنظیمگر برق منوط به تصویب اساسنامه در مجلس است و این تفسیر توسط شورای نگهبان هم پذیرفتهشده و انتظار میرود ظرف مهلت مقرر با جمعبندی نظرات در خصوص آن، اساسنامه مصوب خود قرار گیرد.
در پایان طهماسبی اظهار داشت، بررسیهای اندیشکده حکمرانی شریف نشان میدهد بهشرط اصلاح مواردی همچون وظایف و اختیارات نهاد، ترکیب اعضا و سازوکار تأمین هزینهها، ایجاد تنظیمگر برق میتواند یک گام روبهجلو برای حل گرههایی باشد که در اقتصاد برق ایجادشده و حیات این صنعت زیرساختی را بهشدت تهدید میکند.
منتشر شده در سایت خبری اقتصاد آنلاین در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۷.
- خاموشیهای متعدد برق در سالهای اخیر و بدهیهای عظیم و انباشتهشده وزارت نیرو، نشانههای مشکلاتی هستند که ریشههای آن را بایستی در چالشهای حکمرانی صنعت برق ازجمله نبود تنظیمگر کارآمد یافت.
- در صنعت برق ایران باوجود تغییرات ساختاری مکرر طی دو دهه اخیر، به دلایلی از قبیل انحصار در بخش انتقال، عدم شکلگیری رقابت در بخش تولید و خردهفروشی، رابطه مالی غلط شرکتها با دولت، خصوصیسازی ناکارآمد و نبود متولی مشخص برای مدیریت مصرف، نیاز به حضور تنظیمگر کارآمدی با حیطه اختیارات اثرگذار بر کل زنجیره تأمین برق بیشازپیش احساس میشود.
- با تغییر ماده ۵۹ قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ در تیرماه ۹۷ که با همکاری کمیسیون اصل ۴۴ مجلس و اندیشکده حکمرانی شریف انجام شد، زمینه برای تشکیل تنظیمگران بخشی در حوزههایی که به تشخیص شورای رقابت مصداق انحصار باشند، به وجود آمد. در این راستا، طی جلسات شورا در آذرماه سال جاری اساسنامه پیشنهادی نهاد تنظیمگر برق به هیئتوزیران و کمیسیونهای مرتبط مجلس ارسال شد. در اساسنامه مذکور نکاتی در خصوص ترکیب اعضا، نحوه انتخاب و تأیید حکم، اختیارات نهاد، سازوکار تأمین هزینهها و نحوه پاسخگویی نهاد پیشبینی شده است که بررسیها نشان میدهد در مواردی چون ترکیب اعضا، رابطه با ذینفعان مختلف صنعت برق، اختیارات نهاد و سازوکار تأمین هزینهها، نیاز به بازنگری و تجدیدنظر در متن موجود، لازم است.
- لازمه ایجاد تنظیمگر جدید، ارزیابی عملکرد نهاد فعلی و مستقر در صنعت برق است. بهطورکلی دلایلی که سبب شده تا هیئت تنظیم بازار برق در دستیابی به اهداف خود چندان موفق نباشد، عبارتاند از:
- وابستگی کامل مالی و تصمیمگیری به وزارت نیرو
- عدم ورود به تنظیمگری بخش توزیع و مصرف برق (عدم تعیین یا پیشنهاد تعرفه فروش برق)
- عدم دسترسی کامل و پایا به دادهها و اطلاعات زیرمجموعههای صنعت برق
- عدم حضور بخش خصوصی علیرغم مالکیت حدود ۶۰ درصدی بخش خصوصی در نیروگاهها
- عدم اقتدار لازم برای اجرای تصمیمها در بخش زیرمجموعه
- با مرور تجربه عملکرد هیئت تنظیم بازار برق و همچنین در نظر گرفتن شرایط بحرانی اقتصاد صنعت برق در حال حاضر، ایجاد نهادی جدید بدون رعایت اصولی چون استقلال، شفافیت، اقتدار و پاسخگویی و نیز پیشنیازهایی چون دسترسی کامل به دادهها و اطلاعات و همچنین شفافیت در وظایف و اختیارات، تنها اقدامی شکلی و بدون محتواست و گرهای از مشکلات صنعت برق باز نخواهد کرد.
- در پیشنهاد جدیدی که طی این یادداشت ارائه میشود، مواردی چون ترکیب اعضا و نحوه تأیید حکم، اختیارات نهاد، رابطه با شرکتهای زیرمجموعه وزارت نیرو، سازوکار درآمدی و پاسخگویی نهاد، تغییر یافته است.
با توجه به ملاحظات و تعهدات حرفهای اندیشکده در انتشار محصولات، در صورت تمایل جهت حضور در اندیشکده و مطالعه نسخه چاپشده گزارش با دفتر اندیشکده تماس حاصل فرمایید.
اهمیت و جایگاه گاز طبیعی در بخش انرژی ایران از دو منظر داخلی و بینالمللی قابلتحلیل است. از منظر داخلی میزان بالای وابستگی به منابع گاز برای تأمین انرژی و از منظر بینالمللی از دو جهت دسترسی به ذخایر غنی گاز و قرارگیری در چهارراه انرژی منطقه باعث اهمیت ویژه صنعت گاز برای کشور شده است.
صنعت گاز ایران علیرغم دستاوردهایی همچون تولید بیش از ۲۰۰ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی در سال، مدیریت بیش از ۳۸ هزار کیلومتر خطوط لوله و تأمین ۷۵% انرژی کشور با مشکلات و چالشهایی همچون ضعف در حضور بازار جهانی گاز، وابستگی مستقیم بودجهای دولت به درآمدهای حاصل از فروش گاز، افزایش بیرویه مصرف گاز در بخش خانگی- تجاری و… روبهروست. هر یک از این مشکلات دلایل مختص به خود را دارند، اما وقتی بهصورت یکپارچه دیده میشوند، مشکل ساختاری و حکمرانی بخش صنعت گاز را یادآوری میکنند.
حکمرانی صنعت گاز در ایران شامل اهداف، برنامهها، ساختارها و ابزارهای مختلفی است که در طول زمان تغییرات زیادی داشتهاند. در ساختار کنونی عمده وظایف سیاستگذاری بخش گاز بر عهده وزارت نفت، شرکت ملی نفت، هیئت دولت و مجلس شورای اسلامی قرار دارد و قسمتی از وظایف تصدیگری بر عهده شرکت ملی نفت و قسمت دیگر بر عهده شرکت ملی گاز قرار دارد. علاوه بر این نهادها، وزارت صنعت، شورای عالی انرژی، کمیسیون زیربنایی دولت و سازمان برنامهوبودجه دیگر نهادهایی هستند که در ساختار دولت وظایفی را در حوزه گاز بر عهدهدارند. این ساختار نامتمرکز و پیچیده موجب شده است تا بسیاری از چالشها و مشکلات صنعت گاز بهصورت حلنشده باقی بمانند. حال سؤال اینجاست که حکمرانی مطلوب صنعت گاز ایران چه ویژگی و مشخصاتی باید داشته باشد؟
سؤالات محوری این نشست عبارتاند از:
- سیاستگذاری و تنظیم گری صنعت گاز ایران در بخشهای مختلف مانند اکتشاف و تولید، پالایش، انتقال، توزیع، خردهفروشی و تعیین سبد بهینه مصرف در ساختار کنونی توسط چه نهادهایی صورت میپذیرد؟ و برای بهبود آنچه اقداماتی لازم است؟
- مزایا و معایب حضور شرکت ملی گاز ایران در بخش اکتشاف و تولید چیست؟
- نحوه انتخاب هیئتمدیره و مدیرعامل شرکت ملی گاز بهمنظور عملکرد تجاری شرکت ملی گاز باید به چه صورت باشد؟
این نشست شصت و یکمین نشست تخصصی حکمرانی در عمل است که توسط حوزه تخصصی انرژی و با حضور مهندس رکنالدین جوادی؛ عضو سابق هیئتمدیره شرکت ملی گاز ، مدیرعامل سابق شرکت ملی نفت و مدیرعامل اسبق شرکت ملی صادرات گاز، برگزار میگردد.
نکات درباره نشست:
- نشست بهصورت کاملاً تخصصی برگزارشده و ظرفیت آن محدود است. لذا جهت حضور در نشست حتماً ثبتنام نمایید.
- جلسه رأس ساعت مقرر آغاز خواهد شد.